1. he treated the surly old man with indulgence
نسبت به پیرمرد کژخلق با مدارا رفتار کرد.
2. We were served by a very surly waiter.
[ترجمه گوگل]یک پیشخدمت بسیار بداخلاق از ما پذیرایی کرد
[ترجمه ترگمان]ما با یه پیشخدمت خیلی بد سرو کار داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The surly insolence of the waiters drove him into a rage, and he flung his serviette to the floor and stalked out of the restaurant.
[ترجمه گوگل]گستاخی وحشیانه پیشخدمت ها او را به خشم کشید و سروش را روی زمین پرت کرد و از رستوران بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]این جسارت و گستاخی پیشخدمت ها او را به خشم آورد و خود را روی زمین انداخت و با قدم های بلند از رستوران بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He became surly and rude towards me.
[ترجمه گوگل]او نسبت به من بداخلاق و گستاخ شد
[ترجمه ترگمان]او عبوس و خشن به طرف من آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He gave me a surly look.
6. Jason is still surly, ill and suspicious, as any quiet genius might be.
[ترجمه گوگل]جیسون هنوز هم مثل هر نابغه ی ساکتی بداخلاق، بیمار و مشکوک است
[ترجمه ترگمان]جیسون هنوز عبوس، بد و مشکوک است، چون هر نابغه ساکت ممکن است باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The man who shared her apartment was surly, unfriendly, and always complaining about the lifts and the garbage disposal.
[ترجمه گوگل]مردی که آپارتمانش را به اشتراک میگذاشت، بداخلاق، غیردوستانه بود و همیشه از آسانسورها و دفع زبالهها شاکی بود
[ترجمه ترگمان]مردی که در آپارتمانش شریک بود عبوس و غیر دوستانه بود و همیشه از آسانسور و دفع زباله شکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He sort of slips the surly bonds of fact every now and then.
[ترجمه گوگل]او هر از چندگاهی پیوندهای مبهم واقعیت را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]به هر حال هر چند گاه و بیگاه یک سری رشته اخلاق را به هم می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Kevin can be really surly sometimes.
[ترجمه گوگل]کوین گاهی اوقات می تواند واقعاً ترسناک باشد
[ترجمه ترگمان]کوین گاهی اوقات واقعا اخم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was for ever putting his arm round surly Arthur and inquiring after the score with a beam on his face.
[ترجمه گوگل]او برای همیشه بازویش را دور آرتور گیجآلود میگذاشت و با پرتویی روی صورتش از نتیجهگیری میپرسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه بازویش را به دور آرتور حلقه کرده بود و با اشعه تابشی به چهره او می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Still, he is impressive as the surly, enigmatic intellectual who offers Jane a glimmer of hope for a better life.
[ترجمه گوگل]با این حال، او به عنوان روشنفکر مبهم و مرموز که به جین بارقهای از امید برای زندگی بهتر را ارائه میکند، تأثیرگذار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، او به عنوان ذهنی مرموز و مرموز که جین را برای زندگی بهتر به جین پیشنهاد می کند، تاثیرگذار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Poet Isaac Rosenfeld played the surly butler.
[ترجمه گوگل]ایزاک روزنفلد، شاعر، نقش پیشخدمت احمقانه را بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]آقای اسحاق روزنفلد یک پیشخدمت بدخلق بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Her boss being a surly middle-aged man at a nearby table in an otherwise almost empty caf.
[ترجمه گوگل]رئیس او مردی میانسال گیجآلود در کنار میز در یک کافه تقریباً خالی است
[ترجمه ترگمان]رئیس او مردی میان سال بود که در یک میز مجاور در یک کافه مجاور در یک کافه خالی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Passengers complained about the dirty lavatory and surly staff.
[ترجمه گوگل]مسافران از دستشویی کثیف و کارکنان کثیف شکایت داشتند
[ترجمه ترگمان]مسافران از دستشویی کثیف و کارکنان ترش رو شاکی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Don't look so surly!