surgery

/ˈsɜːrdʒəri//ˈsɜːdʒəri/

معنی: تشریح، عمل جراحی، جراحی، اتاق جراحی
معانی دیگر: برمان، برمان پزشکی، کارد پزشکی، (بیمارستان) بخش جراحی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: surgeries
(1) تعریف: the field of medicine that treats disease, physical defects, and injury with medical operations.

(2) تعریف: the work, skill, or practice of a doctor who specializes in this field.

(3) تعریف: an operation performed by a surgeon.
مشابه: operation

- He underwent surgery.
[ترجمه hasan] او عمل جراحی انجام داده است
|
[ترجمه گوگل] او تحت عمل جراحی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] اون عمل رو انجام داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a room in which surgical operations are carried out; operating room.

جمله های نمونه

1. surgery exacts great attention and experience
جراحی مستلزم دقت و تجربه ی زیاد است.

2. surgery is a branch of medicine
جراحی شاخه ای از (علم) پزشکی است.

3. surgery is very exacting
جراحی مستلزم دقت زیاد است.

4. cardiac surgery
جراحی قلب

5. corrective surgery
جراحی ترمیمی،جراحی بازسازی

6. cosmetic surgery
جراحی زیبایی (پلاستیک)

7. minor surgery
عمل جراحی جزئی

8. plastic surgery
جراحی پلاستیک (جراحی دشتاری)

9. remedial surgery
جراحی ترمیمی

10. he underwent an open-heart surgery
او مورد عمل جراحی قلب قرار گرفت.

11. nurses prepped the patient for surgery
پرستاران بیمار را برای جراحی آماده کردند.

12. the loss of blood during surgery and its replacement
از دست دادن خون طی جراحی و جایگزینی آن

13. Campbell's broken leg will probably require surgery.
[ترجمه گوگل]پای شکستگی کمپبل احتمالا نیاز به جراحی دارد
[ترجمه ترگمان]احتمالا پای شکسته کمپبل به جراحی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He will require surgery on his left knee.
[ترجمه گوگل]او نیاز به جراحی روی زانوی چپ خود دارد
[ترجمه ترگمان]او به جراحی روی زانوی چپ خود نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He needed surgery to cure a troublesome back injury.
[ترجمه گوگل]او برای درمان یک آسیب دردسرساز کمر نیاز به جراحی داشت
[ترجمه ترگمان]اون به جراحی نیاز داشت تا یه آسیب عصبی رو درمان کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She required surgery on her right knee.
[ترجمه گوگل]او نیاز به جراحی روی زانوی راست خود داشت
[ترجمه ترگمان] اون روی زانوی راستش جراحی لازم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. By now she'd had so much cosmetic surgery that she looked quite grotesque.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او آنقدر جراحی زیبایی انجام داده بود که کاملاً عجیب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با این حال چنان عمل جراحی زیبایی کرده بود که او کاملا زشت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There was a brass plaque outside the surgery listing the various dentists' names and qualifications.
[ترجمه گوگل]یک پلاک برنجی بیرون از جراحی وجود داشت که اسامی و مدارک دندانپزشکان مختلف را درج می کرد
[ترجمه ترگمان]یک پلاک برنجی در بیرون اتاق عمل بود که نام dentists مختلف و واجد شرایط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Two rival laser surgery systems are undergoing clinical trials in the US.
[ترجمه گوگل]دو سیستم جراحی لیزری رقیب در حال انجام آزمایشات بالینی در ایالات متحده هستند
[ترجمه ترگمان]دو سیستم جراحی لیزری رقیب در ایالات متحده تحت آزمایش ها بالینی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The patient had/underwent surgery on his heart.
[ترجمه گوگل]بیمار قلب خود را تحت عمل جراحی قرار داده است
[ترجمه ترگمان]بیمار تحت عمل جراحی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشریح (اسم)
description, innuendo, anatomy, dissection, surgery, commentation

عمل جراحی (اسم)
operation, surgery, surgical operation, surgical aggression

جراحی (اسم)
surgery

اتاق جراحی (اسم)
surgery

تخصصی

[بهداشت] جراحی

انگلیسی به انگلیسی

• treatment of diseases and injuries by medical operation; operation performed by a surgeon; room in which surgical operations are performed
surgery is medical treatment which involves cutting open a person's body in order to repair or remove a diseased or damaged part.
a surgery is the room or house where a doctor or dentist works.
a doctor's surgery is also the period of time each day when he or she sees patients at the surgery.
see also plastic surgery.

پیشنهاد کاربران

جراحی
مثال: He underwent surgery to repair his knee.
او جراحی را برای تعمیر زانویش تحمل کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
جراحی
The patient underwent surgery to remove the tumor from her brain.
( بیمار جراحی را تحمل کرد تا تومور مغز او را بردارند. )
surgery ( n ) ( sərdʒəri ) =medical treatment of injuries or diseases that involves cutting open a person's body and often removing or replacing some parts
surgery
surgery: جراحی
اتاقِ عملِ جراحی
At the doctor's surgery
در مطب دکتر
the regular period of time when a person can visit their Member of Parliament to ask advice
ex: Our MP holds a weekly surgery on Friday morning
وقت ملاقاتی که اعضای پارلمان انگلیس در حوزه های انتخابی خود به مردم می دهند.
Changes of previous craniotomy in right parietal area with porencephalic tract in site of previous surgery is seen
جراحی
operation
عمل جراحی
مطب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس