supremacist

/suːˈpreməsəst//suːˈpreməsɪst/

برتری گرای، خود برتر پندار، خود برتر پندار white supremacists سفید پوستان برتری گرای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who promotes the idea that a certain race or group is or should be supreme.

- a white supremacist
[ترجمه یوسف] یک سفیدپوست نژادپرست
|
[ترجمه گوگل] یک برتری طلب سفیدپوست
[ترجمه ترگمان] a سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. In a male supremacist society the only obscenity law that will not be used against women is no law at all.
[ترجمه گوگل]در یک جامعه برتری طلب مردانه، تنها قانون فحاشی که علیه زنان استفاده نمی شود، اصلاً قانونی نیست
[ترجمه ترگمان]در جامعه supremacist، تنها قانون obscenity که علیه زنان مورد استفاده قرار نمی گیرد، هیچ قانونی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is growing evidence that white supremacist groups are renewing hate campaigns against Aborigines in some provincial towns.
[ترجمه گوگل]شواهد فزاینده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد گروه‌های برتری‌طلب سفیدپوست در حال تجدید کمپین‌های نفرت‌انگیز علیه بومیان در برخی از شهرهای استان هستند
[ترجمه ترگمان]شواهد رو به رشدی وجود دارد مبنی بر اینکه گروه های supremacist سفیدپوست در حال تجدید مبارزات نفرت علیه Aborigines ها در برخی از شهرهای استان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Toole says all the Montana groups have white supremacist links.
[ترجمه گوگل]تول می گوید همه گروه های مونتانا پیوندهای برتری طلبانه سفیدپوست دارند
[ترجمه ترگمان]Toole می گوید که همه گروه های مونتانا، پیوندهای supremacist سفید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The killer: a white supremacist named Robert Chambliss.
[ترجمه گوگل]قاتل: یک برتری طلب سفیدپوست به نام رابرت چمبلیس
[ترجمه ترگمان]قاتل: یک supremacist سفید به نام رابرت چمبلیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two white supremacist skinheads were arrested in Tennessee over plans to go on a killing spree and eventually shoot Democratic presidential candidate Barack Obama, court documents showed on Tuesday.
[ترجمه گوگل]اسناد دادگاه روز سه‌شنبه نشان داد که دو اسکین‌هد برتری‌طلب سفیدپوست در تنسی به دلیل برنامه‌هایی برای کشتار و در نهایت تیراندازی به باراک اوباما، نامزد دموکرات ریاست‌جمهوری، در تنسی دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]دو تن از آن ها در روز سه شنبه در تنسی با دو تن از skinheads سفید پوست در ایالت تنسی دستگیر شدند و در نهایت نامزد ریاست جمهوری دموکرات، باراک اوباما، شدند اسناد دادگاه روز سه شنبه نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The footnote, for instance, that the white supremacist website stormfront. org temporarily went dead on 5 November, the day after the election, because it was so inundated with requests for membership.
[ترجمه گوگل]پاورقی، به عنوان مثال، وب سایت برتری طلبان سفیدپوست طوفان org به طور موقت در 5 نوامبر، روز پس از انتخابات، از بین رفت، زیرا مملو از درخواست های عضویت بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، پاورقی منتشر شده در وب سایت supremacist white org به طور موقت در ۵ نوامبر، روز بعد از انتخابات به طور موقت کشته شد، چرا که از درخواست ها برای عضویت آن اشباع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But not all white supremacist leaders are mindful of their actions or care to be.
[ترجمه گوگل]اما همه رهبران برتری‌طلب سفیدپوست به اقدامات خود توجه نمی‌کنند
[ترجمه ترگمان]اما همه رهبران supremacist سفید از اعمال یا مراقبت های خود آگاه نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. South African white supremacist leader Eugene Terreblanche has been killed on his farm in the country's north-west.
[ترجمه گوگل]یوجین تربلانچ، رهبر برتری طلبان سفیدپوست آفریقای جنوبی در مزرعه خود در شمال غربی این کشور کشته شد
[ترجمه ترگمان]رهبر supremacist سفیدپوست آفریقای جنوبی، یوجین Terreblanche، در مزرعه خود در شمال باختری کشور کشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They downplay, or justify, the proliferation of white supremacist - tinged paramilitary groups, police violence, and racial profiling.
[ترجمه گوگل]آنها گسترش برتری طلبان سفیدپوست - گروه های شبه نظامی رنگارنگ، خشونت پلیس، و پروفایل های نژادی را کم اهمیت جلوه می دهند، یا توجیه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها کم اهمیت نشان می دهند، یا توجیه می کنند، تکثیر گروه های شبه نظامی گری supremacist سفید، خشونت پلیس و پروفایل های نژادی را توجیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr Brewer, a white supremacist, was about to be executed for a murder committed in 199 when he and two other men tortured a black man, James Byrd Jr, and dragged him to death behind a truck.
[ترجمه گوگل]آقای بروئر، یک طرفدار برتری نژاد سفید، در آستانه اعدام به دلیل قتلی بود که در سال 199 انجام شد، زمانی که او و دو مرد دیگر یک مرد سیاهپوست به نام جیمز برد جونیور را شکنجه کردند و او را پشت کامیون به قتل رساندند
[ترجمه ترگمان]آقای بروئر، که یک supremacist سفید پوست بود، در حال اعدام برای یک قتل در ۱۹۹ وقتی بود که او و دو مرد دیگر یک مرد سیاه پوست، جیمز برد پسر را شکنجه دادند و او را در پشت یک کامیون کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The vast majority of these groups promote white supremacist beliefs, and range from skinheads living in urban areas to the KKK ,which is based largely in rural settings.
[ترجمه گوگل]اکثریت قریب به اتفاق این گروه ها اعتقادات برتری طلبانه سفیدپوستان را ترویج می کنند و از اسکین هدهایی که در مناطق شهری زندگی می کنند تا KKK که عمدتاً در محیط های روستایی مستقر هستند را شامل می شود
[ترجمه ترگمان]اکثریت قریب به اتفاق این گروه ها اعتقادات supremacist سفید را ترویج می کنند و از کله skinheads که در مناطق شهری زندگی می کنند تا the، که عمدتا در مناطق روستایی است، زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They changed the subject by noting their prosecution of some highly publicized cases against the Klan and other white supremacist organizations.
[ترجمه گوگل]آنها موضوع را با اشاره به پیگرد قانونی خود در مورد برخی از پرونده های بسیار تبلیغاتی علیه Klan و دیگر سازمان های برتری طلب سفیدپوست تغییر دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها موضوع را با اشاره به پی گیری برخی موارد عمومی علیه کلان و دیگر سازمان های supremacist سفید تغییر دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "They let the enemy build mosques in our midst, let them rob our old folk and mingle blood with our women, " says the white supremacist of the Norwegian political class.
[ترجمه گوگل]برتری طلبان سفید پوست طبقه سیاسی نروژ می گوید: «آنها به دشمن اجازه دادند در میان ما مساجد بسازند، بگذارند مردم قدیمی ما را غارت کنند و خون با زنان ما درآمیزند
[ترجمه ترگمان]supremacist سفید از طبقه سیاسی نروژ می گوید: \" آن ها به دشمن اجازه می دهند تا در میان ما مسجد بسازند، به آن ها اجازه بدهیم که مردم قدیمی ما را غارت کنند و با زنان ما خون بروند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I became a high priest of satanism—and even let others drink my blood. I joined a white supremacist gang.
[ترجمه گوگل]من کاهن اعظم شیطان پرستی شدم - و حتی اجازه دادم دیگران خون من را بنوشند من به یک باند برتری طلبان سفیدپوست پیوستم
[ترجمه ترگمان]من یه کاهن بزرگ از \"satanism\" شدم و حتی گذاشتم بقیه خون منو بخورن من عضو یه گروه \"supremacist سفید\" شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who believes in the supremacy of a particular group, advocate of supremacy
supremacist organizations and ideas promote the belief that one group of people should be more powerful and have more influence than other groups.

پیشنهاد کاربران

۱. برتری جو ۲. برتری جویانه
مثال:
He became a casual white supremacist.
او {تبدیل به} یک سفید پوستِ برتری جویِ بی قید شد.
راست افراطی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : supremacy / supremacist / supremo
صفت ( adjective ) : supreme
قید ( adverb ) : supremely
برترپنداری جهان بینی است که طبق آن سن، نژاد، گرایش جنسی، هویت جنسیتی، جنس، گونه، قومیت، دین، طبقه اجتماعی، باور، یا فرهنگ خاصی نسبت به صورتهای دیگر آن خصیصه برتر است و کسانی که دارای آنند حق دارند بر دیگرانی که آن را ندارند سلطه یافته، آنان را کنترل و مورد استثمار قرار دهند.
ویکی پدیا
نژاد پرست

بپرس