suppurate

/ˈsʌpjʊreɪt//ˈsʌpjʊreɪt/

معنی: چرک نشستن، چرک نشستن، ریم اوردن، فساد جمع شدن، چرک کردن
معانی دیگر: ریم کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: suppurates, suppurating, suppurated
• : تعریف: to produce or release pus; fester.

جمله های نمونه

1. His skin was covered in suppurating sores.
[ترجمه گوگل]پوستش با زخم های چرکی پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]پوستش از زخم های متعفن پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The abnormal can be left, for news of it will inevitably rise like a suppurating boil.
[ترجمه گوگل]امر غیرعادی را می توان رها کرد، زیرا اخبار آن ناگزیر مانند جوش چرکی بلند می شود
[ترجمه ترگمان]این غیر عادی را می توان رها کرد، چون خبر آن به طور اجتناب ناپذیری از آب فاسد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusion It is important for the acute obstructed suppurate cholangitis(AOSC) with diabetes to receive positive perioperative observation and nursing.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری برای کلانژیت چرکی انسدادی حاد (AOSC) با دیابت مهم است که مشاهدات و پرستاری مثبت بعد از عمل را دریافت کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری این مساله برای the حاد suppurate cholangitis (AOSC)با دیابت مهم است تا مشاهده مثبت perioperative و پرستاری را دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Left untreated, the abscesses suppurate ; the pus cannot escape from the body, and the malady spreads throughout the organism.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم درمان، آبسه ها چرکی می شوند چرک نمی تواند از بدن فرار کند و بیماری در سراسر ارگانیسم پخش می شود
[ترجمه ترگمان]Left درمان نشده، the suppurate؛ چرک نمی تواند از بدن فرار کند و این بیماری در سراسر ارگانیسم گسترده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To generate pus; suppurate.
[ترجمه گوگل]برای تولید چرک؛ چرکی
[ترجمه ترگمان] که اون چرک رو درست کنه، suppurate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Acute period is main and clinical the symptom is urethral suppurate and urethral ache.
[ترجمه گوگل]دوره حاد اصلی و بالینی است که علامت آن چرکی مجرای ادرار و درد مجرای ادرار است
[ترجمه ترگمان]دوره حاد اصلی و بالینی بیماری urethral suppurate و urethral درد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرک نشستن (صفت)
putrefied, suppurate

چرک نشستن (فعل)
putrefy, suppurate, rankle

ریم اوردن (فعل)
suppurate

فساد جمع شدن (فعل)
suppurate

چرک کردن (فعل)
soil, putrefy, begrime, stain, fester, grime, moil, draggle, suppurate

انگلیسی به انگلیسی

• produce pus, fester

پیشنهاد کاربران