suppression

/səˈpreʃn̩//səˈpreʃn̩/

معنی: جلو گیری، محو، فرونشانی، توقیف، قمع، موقوف سازی
معانی دیگر: سرکوبی، خفه سازی، (روانکاوی) باز داری، فروداشت، زدودگی (از ضمیر)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of suppressing or the state or being suppressed.

(2) تعریف: in psychiatry, the act of keeping painful or difficult thoughts or emotions from one's conscious awareness.

جمله های نمونه

1. The suppression of the revolt took a mere two days.
[ترجمه گوگل]سرکوب شورش فقط دو روز طول کشید
[ترجمه ترگمان]سرکوبی شورش دو روز به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A mother's suppression of her own feelings can cause problems.
[ترجمه آدینه] سرکوب احساسات شخصی مادر، می تواند مشکلاتی به وجود آورد.
|
[ترجمه گوگل]سرکوب احساسات خود توسط مادر می تواند مشکلاتی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]سرکوب احساسات خودش می تواند باعث بروز مشکلاتی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was injured in the bloody suppression of the uprising.
[ترجمه گوگل]در سرکوب خونین قیام مجروح شد
[ترجمه ترگمان]او در سرکوب خونین قیام مجروح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The suppression of the strike led to sympathy strikes in other industries.
[ترجمه شان] سرکوب این اعتصاب، به اعتصابات همدردانه در صنایع دیگر، منجر شد.
|
[ترجمه گوگل]سرکوب اعتصاب منجر به اعتصابات همدردی در سایر صنایع شد
[ترجمه ترگمان]سرکوب اعتصاب به حملات همدردی در صنایع دیگر منجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. suppression of evidence/emotions/free speech, etc.
[ترجمه گوگل]سرکوب شواهد / احساسات / آزادی بیان و غیره
[ترجمه ترگمان]سرکوب شواهد \/ احساسات \/ کلام آزاد و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. During the suppression of the agrarian unrest of 1830 he attempted, unsuccessfully, to improve the wages of labourers around Dorchester.
[ترجمه گوگل]در خلال سرکوب ناآرامی‌های ارضی در سال 1830، او تلاش کرد، بدون موفقیت، دستمزد کارگران اطراف دورچستر را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]در خلال سرکوبی ناآرامی ها ارضی که در ۱۸۳۰ درگرفت، کوشید تا دست مزد کارگران دور چس تر را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But experiments using the conditioned suppression procedure have generated doubts about the generality of this conclusion.
[ترجمه گوگل]اما آزمایش‌هایی که از روش سرکوب شرطی استفاده می‌کنند، تردیدهایی را در مورد کلیت این نتیجه‌گیری ایجاد کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]اما آزمایش ها با استفاده از روش سرکوب شرطی تردیدهایی در مورد کلیت این نتیجه گیری ایجاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were very impressed with the noise suppression on this planer, as most planers tend to be as noisy as routers.
[ترجمه گوگل]ما از کاهش نویز در این رنده بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم، زیرا اغلب دستگاه‌های رنده به اندازه روترها پر سر و صدا هستند
[ترجمه ترگمان]ما خیلی تحت تاثیر توقف نویز در این planer قرار گرفتیم، چون اغلب planers ها به اندازه routers پر سر و صدا و پر سر و صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The suppression of colour made it possible to control the aesthetic qualities of the picture and helped to structure its connotative meaning.
[ترجمه گوگل]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم کرد و به ساختار معنایی آن کمک کرد
[ترجمه ترگمان]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم ساخت و به ساختار مفهومی آن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suppression of press freedom has not happened.
[ترجمه گوگل]سرکوب آزادی مطبوعات اتفاق نیفتاده است
[ترجمه ترگمان]توقف آزادی مطبوعات نیز اتفاق نیافتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Readers familiar with English history will find a vague parallel to the suppression of the monasteries.
[ترجمه گوگل]خوانندگانی که با تاریخ انگلیسی آشنا هستند، شباهتی مبهم با سرکوب صومعه‌ها پیدا خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]خوانندگان که با تاریخ انگلستان آشنایی دارند، به موازات سرکوبی صومعه ها، یک ردیف مبهم پیدا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Becoming part of a team should not mean the suppression of individuality.
[ترجمه گوگل]عضویت در یک تیم نباید به معنای سرکوب فردیت باشد
[ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به بخشی از یک تیم نباید به معنای سرکوب فردیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The inspectors found no evidence which supported any allegation of suppression of official documents.
[ترجمه گوگل]بازرسان هیچ مدرکی پیدا نکردند که ادعای کتمان اسناد رسمی را تأیید کند
[ترجمه ترگمان]بازرسان هیچ مدرکی دال بر حمایت از ادعای سرکوب اسناد رسمی نیافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eye problems can indicate an unhealthy lifestyle with subsequent suppression of the immune system.
[ترجمه گوگل]مشکلات چشمی می تواند نشان دهنده یک سبک زندگی ناسالم با سرکوب بعدی سیستم ایمنی باشد
[ترجمه ترگمان]مشکلات چشم می تواند بیانگر سبک زندگی ناسالم با سرکوب متعاقب سیستم ایمنی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The FDA has also approved the herpes drug Valtrex for suppression of herpes outbreaks.
[ترجمه گوگل]FDA همچنین داروی تبخال Valtrex را برای سرکوب شیوع تبخال تایید کرده است
[ترجمه ترگمان]سازمان غذا و دارو نیز تب خال تناسلی مربوط به تب خال تناسلی را برای سرکوب شیوع تب خال تایید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

محو (اسم)
suppression, abolition, elimination, obliteration, erasure, effacement

فرونشانی (اسم)
suppression, appeasement, assuagement

توقیف (اسم)
suppression, execution, custody, apprehension, arrest, detention, internment, arrestment, seizing, constraint, sequestration, holdup, lockup, nabbing

قمع (اسم)
suppression, battering

موقوف سازی (اسم)
suppression

تخصصی

[کامپیوتر] حذف .
[برق و الکترونیک] حذف، جلوگیری - حذف حذف هر کدام از مولفه های گسیل، مانند بسامد یا گروه بسامد خاص از سیگنال RF یا AF .
[زمین شناسی] فرونشانی
[آمار] فرونشانی

انگلیسی به انگلیسی

• act of suppressing, repression; stoppage

پیشنهاد کاربران

سرکوب
فروخواباندن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : suppress
اسم ( noun ) : suppression / suppressant / suppressor
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
متوقف سازی
حذف
فرونشانی
fire suppression
اطفای حریق
suppression ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: سرکوب
تعریف: تلاش آگاهانه برای کنار نهادن افکار و تجارب ناخوشایند از حیطۀ خودآگاهی
جلوگیری
حذف کردن - از بین بردن
کتمان
سانسور
در فیلترها به معنی تضعیف هم کاربرد دارد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس