• (1)تعریف: the act of suppressing or the state or being suppressed.
• (2)تعریف: in psychiatry, the act of keeping painful or difficult thoughts or emotions from one's conscious awareness.
جمله های نمونه
1. The suppression of the revolt took a mere two days.
[ترجمه گوگل]سرکوب شورش فقط دو روز طول کشید [ترجمه ترگمان]سرکوبی شورش دو روز به طول انجامید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A mother's suppression of her own feelings can cause problems.
[ترجمه آدینه] سرکوب احساسات شخصی مادر، می تواند مشکلاتی به وجود آورد.
|
[ترجمه گوگل]سرکوب احساسات خود توسط مادر می تواند مشکلاتی ایجاد کند [ترجمه ترگمان]سرکوب احساسات خودش می تواند باعث بروز مشکلاتی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was injured in the bloody suppression of the uprising.
[ترجمه گوگل]در سرکوب خونین قیام مجروح شد [ترجمه ترگمان]او در سرکوب خونین قیام مجروح شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The suppression of the strike led to sympathy strikes in other industries.
[ترجمه شان] سرکوب این اعتصاب، به اعتصابات همدردانه در صنایع دیگر، منجر شد.
|
[ترجمه گوگل]سرکوب اعتصاب منجر به اعتصابات همدردی در سایر صنایع شد [ترجمه ترگمان]سرکوب اعتصاب به حملات همدردی در صنایع دیگر منجر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. suppression of evidence/emotions/free speech, etc.
[ترجمه گوگل]سرکوب شواهد / احساسات / آزادی بیان و غیره [ترجمه ترگمان]سرکوب شواهد \/ احساسات \/ کلام آزاد و غیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. During the suppression of the agrarian unrest of 1830 he attempted, unsuccessfully, to improve the wages of labourers around Dorchester.
[ترجمه گوگل]در خلال سرکوب ناآرامیهای ارضی در سال 1830، او تلاش کرد، بدون موفقیت، دستمزد کارگران اطراف دورچستر را بهبود بخشد [ترجمه ترگمان]در خلال سرکوبی ناآرامی ها ارضی که در ۱۸۳۰ درگرفت، کوشید تا دست مزد کارگران دور چس تر را بهبود بخشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But experiments using the conditioned suppression procedure have generated doubts about the generality of this conclusion.
[ترجمه گوگل]اما آزمایشهایی که از روش سرکوب شرطی استفاده میکنند، تردیدهایی را در مورد کلیت این نتیجهگیری ایجاد کردهاند [ترجمه ترگمان]اما آزمایش ها با استفاده از روش سرکوب شرطی تردیدهایی در مورد کلیت این نتیجه گیری ایجاد کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We were very impressed with the noise suppression on this planer, as most planers tend to be as noisy as routers.
[ترجمه گوگل]ما از کاهش نویز در این رنده بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم، زیرا اغلب دستگاههای رنده به اندازه روترها پر سر و صدا هستند [ترجمه ترگمان]ما خیلی تحت تاثیر توقف نویز در این planer قرار گرفتیم، چون اغلب planers ها به اندازه routers پر سر و صدا و پر سر و صدا هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The suppression of colour made it possible to control the aesthetic qualities of the picture and helped to structure its connotative meaning.
[ترجمه گوگل]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم کرد و به ساختار معنایی آن کمک کرد [ترجمه ترگمان]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم ساخت و به ساختار مفهومی آن کمک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Suppression of press freedom has not happened.
[ترجمه گوگل]سرکوب آزادی مطبوعات اتفاق نیفتاده است [ترجمه ترگمان]توقف آزادی مطبوعات نیز اتفاق نیافتاده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Readers familiar with English history will find a vague parallel to the suppression of the monasteries.
[ترجمه گوگل]خوانندگانی که با تاریخ انگلیسی آشنا هستند، شباهتی مبهم با سرکوب صومعهها پیدا خواهند کرد [ترجمه ترگمان]خوانندگان که با تاریخ انگلستان آشنایی دارند، به موازات سرکوبی صومعه ها، یک ردیف مبهم پیدا خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Becoming part of a team should not mean the suppression of individuality.
[ترجمه گوگل]عضویت در یک تیم نباید به معنای سرکوب فردیت باشد [ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به بخشی از یک تیم نباید به معنای سرکوب فردیت باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The inspectors found no evidence which supported any allegation of suppression of official documents.
[ترجمه گوگل]بازرسان هیچ مدرکی پیدا نکردند که ادعای کتمان اسناد رسمی را تأیید کند [ترجمه ترگمان]بازرسان هیچ مدرکی دال بر حمایت از ادعای سرکوب اسناد رسمی نیافتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Eye problems can indicate an unhealthy lifestyle with subsequent suppression of the immune system.
[ترجمه گوگل]مشکلات چشمی می تواند نشان دهنده یک سبک زندگی ناسالم با سرکوب بعدی سیستم ایمنی باشد [ترجمه ترگمان]مشکلات چشم می تواند بیانگر سبک زندگی ناسالم با سرکوب متعاقب سیستم ایمنی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The FDA has also approved the herpes drug Valtrex for suppression of herpes outbreaks.
[ترجمه گوگل]FDA همچنین داروی تبخال Valtrex را برای سرکوب شیوع تبخال تایید کرده است [ترجمه ترگمان]سازمان غذا و دارو نیز تب خال تناسلی مربوط به تب خال تناسلی را برای سرکوب شیوع تب خال تایید کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] حذف . [برق و الکترونیک] حذف، جلوگیری - حذف حذف هر کدام از مولفه های گسیل، مانند بسامد یا گروه بسامد خاص از سیگنال RF یا AF . [زمین شناسی] فرونشانی [آمار] فرونشانی