suppressed

/səˈprest//səˈprest/

موقوف، موقوف شده

جمله های نمونه

1. they suppressed the news of his death
روی خبر مرگ او سرپوش گذاشتند.

2. the dictators suppressed all oppsition parties
دیکتاتورها همه ی احزاب مخالف را بستند.

3. the government suppressed his books
دولت از انتشار کتاب های او جلو گیری کرد.

4. The disloyal thought was instantly suppressed.
[ترجمه گوگل]فکر بی وفا فورا سرکوب شد
[ترجمه ترگمان]این فکر بکر فورا سرکوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was revealed that important evidence had been suppressed.
[ترجمه گوگل]مشخص شد که شواهد مهمی سرکوب شده است
[ترجمه ترگمان]آشکار شده بود که مدارک مهم سرکوب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new government quickly suppressed the rebellion.
[ترجمه گوگل]دولت جدید به سرعت شورش را سرکوب کرد
[ترجمه ترگمان]دولت جدید به سرعت شورش را سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The riots had to be suppressed by government forces.
[ترجمه گوگل]شورش ها باید توسط نیروهای دولتی سرکوب می شد
[ترجمه ترگمان]شورش ها باید توسط نیروهای دولتی سرکوب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All the demonstrations were bloodily suppressed by government forces.
[ترجمه گوگل]تمامی تظاهرات توسط نیروهای دولتی سرکوب شد
[ترجمه ترگمان]همه تظاهرات توسط نیروهای دولتی سرکوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Any kind of assembly was suppressed in this country.
[ترجمه گوگل]هر نوع تجمعی در این کشور سرکوب شد
[ترجمه ترگمان]هر نوع گردهمایی در این کشور سرکوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Professor said that deep sleep allowed suppressed anxieties to surface.
[ترجمه مریم اسماعیلی] پروفوسورگفت که خوابعمیق اظطراب های سطحی راسرکوب میکند
|
[ترجمه گوگل]پروفسور گفت که خواب عمیق باعث می شود اضطراب های سرکوب شده ظاهر شوند
[ترجمه ترگمان]پروفسور گفت که خواب عمیق باعث سرکوب anxieties شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His shoulders twitched with suppressed laughter.
[ترجمه گوگل]شانه هایش از خنده ی سرکوب شده ای تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]شانه هایش از خنده فرو افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had suppressed the painful memories of his childhood.
[ترجمه گوگل]خاطرات دردناک دوران کودکی اش را سرکوب کرده بود
[ترجمه ترگمان]خاطرات دردناک دوران کود کیش را سرکوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He suppressed a wince as motion renewed the pain.
[ترجمه گوگل]در حالی که حرکت درد را دوباره می‌کرد، وزش باد را سرکوب کرد
[ترجمه ترگمان]با حرکتی ازسر درد، تکانی به خود داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The uprising was ruthlessly suppressed.
[ترجمه گوگل]قیام بی رحمانه سرکوب شد
[ترجمه ترگمان]شورش بی رحمانه سرکوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stopped by force, put down; repressed, held back, stifled; silenced; blocked, arrested, checked (i.e. a flow of blood, etc.)

پیشنهاد کاربران

فروخورده، خفه شده
از بین رفتن
suppressed ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: درخت زبون
تعریف: درختی که تاج آن در لایه های پایینی تاج پوشش قرار دارد، ستاک های انتهایی آن آزاد نیست و رشدش بسیار کند است
قفل شده هم معنی میده ، خطاب به اون دوستمون که سوال پرسید
لغو شده، توقیف شده، ملغی، بسته، پنهان شده، مختومه
my body is being suppressed. . . I can't swing my blade.
توی این جمله suppressed چه معنی میده؟ حدسم یه چیزی مثل صدمه دیده است ولی اصلا به معنی اصلی کلمه نزدیک هم نیست🤔
دوستان لطفا راهنمایی کنید
نادیده گرفتن.
حذف کردن.
سرکوب شده

بپرس