1. he supports a tax increase
او طرفدار افزودن بر مالیات ها است.
2. historic evidence supports such guesses
شواهد تاریخی این حدسیات را تایید می کند.
3. the government supports the price of farm commodities
دولت قیمت محصولات کشاورزی را تثبیت می کند.
4. to reinforce the bridge's supports
برای تقویت پایه های پل