supportive

/səˈpɔːrtɪv//səˈpɔːtɪv/

معنی: مجهز کننده
معانی دیگر: حامی، پشتیبان، مشوق، یاور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: supportively (adv.)
• : تعریف: providing support or assistance.
مشابه: auxiliary

جمله های نمونه

1. the other delegates made some supportive noises
سایر نمایندگان به پشتیبانی (از او) قیل و قال کردند.

2. All the hospital staff were wonderfully supportive.
[ترجمه A.A] همه کارکنان بیمارستان فوق العاده کمک میکردند
|
[ترجمه گوگل]همه پرسنل بیمارستان به طرز شگفت انگیزی حمایت کردند
[ترجمه ترگمان]تمام کارکنان بیمارستان فوق العاده حامی و پشتیبان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We are totally supportive of this idea.
[ترجمه armin] ما کاملا از این ایده پشتیبانی می کنیم
|
[ترجمه مرتضی] ما کاملا حامی این ایده هستیم
|
[ترجمه گوگل]ما کاملاً از این ایده حمایت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما کاملا از این ایده حمایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had a strong and supportive sister who urged her on.
[ترجمه گوگل]او یک خواهر قوی و حامی داشت که او را تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]او خواهری قوی و حامی داشت که به او اصرار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Good friends are like bras;snug,supportive and always close to the heart!
[ترجمه گوگل]دوستان خوب مثل سوتین هستند؛ محکم، حامی و همیشه به قلب نزدیکند!
[ترجمه ترگمان]# ۴ دوستان خوب مانند bras؛ گرم، حامی و همیشه نزدیک به قلب!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The silent majority of supportive parents and teachers should make their views known.
[ترجمه گوگل]اکثریت خاموش والدین و معلمان حامی باید نظرات خود را اعلام کنند
[ترجمه ترگمان]اکثریت خاموش والدین حامی و معلمان باید دیدگاه های خود را مشخص کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were always supportive of each other.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه حامی یکدیگر بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه پشتیبان یکدیگر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were all extremely supportive to me.
[ترجمه گوگل]همه آنها به شدت از من حمایت کردند
[ترجمه ترگمان] اونا همه از من حمایت میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No supportive words could ever compensate for the pain of being separated from her children for 10 years.
[ترجمه گوگل]هیچ کلمه حمایتی نمی تواند درد 10 سال جدایی از فرزندانش را جبران کند
[ترجمه ترگمان]هیچ عبارت حمایتی نمی توانست درد جدایی از بچه هایش را به مدت ۱۰ سال جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was strongly supportive of my career.
[ترجمه گوگل]او به شدت از حرفه من حمایت می کرد
[ترجمه ترگمان]او به شدت از شغل من حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was very supportive during my father's illness.
[ترجمه گوگل]در دوران بیماری پدرم خیلی حمایت می کرد
[ترجمه ترگمان]او در دوران بیماری پدرم بسیار حامی و حامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The centre aims to provide a supportive learning environment.
[ترجمه گوگل]هدف این مرکز ایجاد یک محیط آموزشی حمایتی است
[ترجمه ترگمان]هدف این مرکز ارائه یک محیط آموزشی حمایتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am flattered that they should be so supportive.
[ترجمه گوگل]من خوشحالم که آنها باید اینقدر حمایت کنند
[ترجمه ترگمان]من خیلی خوشحالم که اونا باید خیلی ازت حمایت کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Children with supportive parents often do better at school than those without.
[ترجمه گوگل]بچه‌هایی که والدین حمایت‌کننده دارند، اغلب در مدرسه بهتر از بچه‌هایی که بدون والدین هستند، عمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که والدین حامی دارند اغلب در مدرسه نسبت به آن هایی که بدون آن ها زندگی می کنند، بهتر عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has been very supportive during my illness.
[ترجمه گوگل]او در طول بیماری من بسیار حمایت کرده است
[ترجمه ترگمان]او در دوران بیماری من بسیار حامی و پشتیبان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجهز کننده (صفت)
supportive

انگلیسی به انگلیسی

• providing support or assistance
if you are supportive, you are kind and helpful to someone at a difficult time.
if you are supportive of someone or of their aims, you agree with them and try to help them.

پیشنهاد کاربران

1. مددکار. یاری بخش. دلسوز. مهربان 2. پشتیبان. حامی. طرفدار 3. دلسوزانه. همدلانه
مثال:
He is supportive of her sister.
او حامی و پشتیبان خواهرش است.
حمایت کننده
پشتیبانا
( Poshtibānā )
�پشتیبادن� ( support ) و �‍ا� ( ive )
helpful and sympathetic
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : support
✅️ اسم ( noun ) : support / supporter
✅️ صفت ( adjective ) : supportive / supporting
✅️ قید ( adverb ) : supportively
مفید.
Supportive replies
پاسخ های مفید
حمایتی

حمایتگر
حامی
پشتیبان
حمایت کننده، حامی
حمایتگر
موید
It is supportive of this view = این موید این دیدگاه است
حامی - پشتیبان
مشوق
دلسوزانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس