supplicate

/ˈsʌplɪkeɪt//ˈsʌplɪkeɪt/

معنی: درخواست کردن، استدعاء کردن، التماس کردن
معانی دیگر: استدعا کردن، طلبیدن، تمنا کردن، لابه کردن، استغاثه کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: supplicates, supplicating, supplicated
• : تعریف: to request something humbly and beseechingly.
مترادف: beg, beseech, implore, plead
مشابه: appeal, entreat, importune, petition, pray, request, sue
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: supplicatingly (adv.)
(1) تعریف: to make a humble request to; entreat.
مترادف: adjure, beg, beseech, entreat, implore, pray
مشابه: petition, request

(2) تعریف: to humbly request (something).
مترادف: beseech, entreat, invoke, pray
مشابه: beg, implore, request

جمله های نمونه

1. fall on your knees and supplicate the god of your fathers
به زانو در بیا و از خدای نیاکانت طلب کن.

2. I supplicate you to tell me.
[ترجمه گوگل]ازت خواهش میکنم بهم بگی
[ترجمه ترگمان] ازتون میخوام که به من بگید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She supplicated the judge for protection.
[ترجمه گوگل]او از قاضی تقاضای محافظت کرد
[ترجمه ترگمان]از قاضی تقاضای حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We supplicate your majesty to grant him amnesty.
[ترجمه گوگل]از حضرتعالی تقاضای عفو می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از اعلیحضرت می خواهیم که عفو کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Supplicate visa officer to give us a chance to functional, thank you!
[ترجمه گوگل]از افسر ویزا بخواهید تا به ما فرصتی برای عملکرد بدهد، متشکرم!
[ترجمه ترگمان]یک افسر ویزا به ما یک فرصت برای عملی کردن بدهد، متشکرم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rather a pilgrim is to supplicate Allah and ask Him whatever he desires.
[ترجمه گوگل]بلکه زائر این است که خدا را بخواند و هر چه می خواهد از او بخواهد
[ترجمه ترگمان]در عوض یک زایر است که خداوند را از خداوند طلب کرده و هرچه می خواهد از او بخواه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore never supplicate. Appreciate.
[ترجمه گوگل]پس هرگز دعا نکنید قدردانی
[ترجمه ترگمان]از این رو هرگز supplicate این را قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When an individual wants to get married, they should have the intention to have righteous children and supplicate Allaah to this effect.
[ترجمه گوگل]وقتی فردی می‌خواهد ازدواج کند، باید نیت فرزند صالح داشته باشد و این امر را از خداوند تضرع کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک فرد می خواهد ازدواج کند، آن ها باید قصد داشته باشند که کودکان عادل و supplicate Allaah به این اثر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Also, you could be a guy who tends to supplicate in his behavior to women, especially good-looking women.
[ترجمه گوگل]همچنین، شما می‌توانید مردی باشید که در رفتار خود از زنان، به ویژه زنان خوش‌تیپ، تضرع می‌کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین شما می توانید فردی باشید که تمایل دارد در رفتار خود با زنان، به خصوص زنان خوب نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Tibetan Buddhism there are a large number of scriptural texts that have come down through various spiritual beings who have left them for us to study and supplicate.
[ترجمه گوگل]در بودیسم تبتی تعداد زیادی متون کتاب مقدس وجود دارد که از طریق موجودات روحانی مختلف که آنها را برای مطالعه و دعا برای ما گذاشته اند، فرود آمده است
[ترجمه ترگمان]در بودایی تبت، تعداد زیادی از متون کتاب مقدس وجود دارند که از طریق موجودات روحانی مختلفی که آن ها را برای تحصیل و تحصیل در اختیار ما گذاشته اند، قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have to make this person love me" becomes "This is my tendency to supplicate. "
[ترجمه گوگل]باید کاری کنم که این شخص مرا دوست داشته باشد» تبدیل به «این تمایل من به تضرع است "
[ترجمه ترگمان]من باید این شخص را دوست داشته باشم، \" این تمایل من به supplicate است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درخواست کردن (فعل)
plead, request, bone, apply, solicit, beg, pray, supplicate, petition, cry off

استدعاء کردن (فعل)
entreat, beseech, beg, invocate, invoke, supplicate

التماس کردن (فعل)
beseech, imprecate, solicit, supplicate, obtest, prig

انگلیسی به انگلیسی

• earnestly request, humbly entreat, implore, petition

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To ask or beg earnestly for something; to plead 🌟🙏
🔍 مترادف: Beg
✅ مثال: The villagers supplicated the king for mercy after the harsh winter.
درخواست کردن، استدعاء کردن، التماس کردن، طلبیدن، تمنا کردن، لابه کردن، استغاثه کردن
مثال:
And supplicate your Lord.
و به {سوی} پروردگارت استغاثه کن.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : supplicate
✅️ اسم ( noun ) : supplication / supplicant
✅️ صفت ( adjective ) : supplicatory
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس