supplementary

/ˌsəpləˈmentəri//ˌsʌplɪˈmentri/

معنی: اضافی، متمم، مکمل، تکمیلی، پس اورده، هم اورده
معانی دیگر: افزوده، ضمیمه، کمکی، پساختی، بسمندی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of the nature of or serving as a supplement; additional.
مشابه: accessory, additional, adjunct, auxiliary, more

- Some instructors rely solely on the textbook, but others use supplementary materials as well.
[ترجمه گوگل] برخی از مربیان فقط به کتاب درسی تکیه می کنند، اما برخی دیگر از مواد تکمیلی نیز استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] برخی از مربیان به تنهایی بر روی کتاب درسی تکیه می کنند، اما برخی دیگر از مواد مکمل نیز استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. supplementary angle
زاویه ی مکمل

2. A supplementary volume has been published containing the index.
[ترجمه گوگل]یک جلد تکمیلی حاوی نمایه منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]یک جلد مکمل حاوی شاخص منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Provide them with additional background or with supplementary information.
[ترجمه گوگل]پس زمینه اضافی یا اطلاعات تکمیلی را در اختیار آنها قرار دهید
[ترجمه ترگمان]آن ها را با پیش زمینه اضافی یا با اطلاعات تکمیلی در اختیار آن ها قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A supplementary reading list is attached.
[ترجمه گوگل]لیست خواندن تکمیلی پیوست شده است
[ترجمه ترگمان]یک فهرست خواندن تکمیلی ضمیمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a supplementary water supply in case the rain supply fails.
[ترجمه گوگل]در صورت قطعی بارندگی، یک منبع آب تکمیلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم موفقیت تامین آب، یک منبع آب اضافی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A supplementary grant may be awarded at the discretion of the committee.
[ترجمه گوگل]کمک هزینه تکمیلی ممکن است به تشخیص کمیته اعطا شود
[ترجمه ترگمان]یک کمک تکمیلی می تواند به صلاحدید این کمیته اهدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This can involve materials already in school, some supplementary materials or the careful planning of a visit or trip.
[ترجمه گوگل]این می تواند شامل مطالبی باشد که قبلاً در مدرسه هستند، برخی از مواد تکمیلی یا برنامه ریزی دقیق یک بازدید یا سفر
[ترجمه ترگمان]این می تواند شامل مواد در حال حاضر در مدرسه، برخی مواد مکمل یا برنامه ریزی دقیق سفر یا سفر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The overall limit on the extent to which supplementary capital may be aggregated with reserves is also varied.
[ترجمه گوگل]محدودیت کلی در مورد میزان تجمیع سرمایه تکمیلی با ذخایر نیز متفاوت است
[ترجمه ترگمان]حد کلی تا حدی که سرمایه مکمل با ذخایر جمع آوری شود نیز متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These and other language-based materials are offered as supplementary materials which will slot into a range of syllabuses.
[ترجمه گوگل]این مطالب و سایر مطالب مبتنی بر زبان به عنوان مواد تکمیلی ارائه می شوند که در مجموعه ای از برنامه های درسی جای می گیرند
[ترجمه ترگمان]این مواد و سایر مطالب مبتنی بر زبان به عنوان مواد مکمل پیشنهاد می شوند که در طیف وسیعی از برنامه درسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From April 1988 the supplementary pension system will cease to exist and will be replaced by income support.
[ترجمه گوگل]از آوریل 1988 سیستم بازنشستگی تکمیلی وجود نخواهد داشت و با حمایت درآمد جایگزین می شود
[ترجمه ترگمان]از آوریل ۱۹۸۸، سیستم بازنشستگی مکمل دیگر وجود نخواهد داشت و با حمایت از درآمد جایگزین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Under the supplementary benefit system, single parents could earn additional income and only part of this was offset against their benefit.
[ترجمه گوگل]تحت سیستم مزایای تکمیلی، والدین مجرد می‌توانستند درآمد اضافی کسب کنند و تنها بخشی از آن با مزایای آنها جبران می‌شد
[ترجمه ترگمان]تحت سیستم مزایای مکمل، والدین مجرد می توانستند درآمد اضافی داشته باشند و تنها بخشی از آن جبران سود آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some supplementary finance is available in the form of grants or loans.
[ترجمه گوگل]برخی از کمک های مالی تکمیلی به صورت کمک های بلاعوض یا وام در دسترس است
[ترجمه ترگمان]برخی از منابع مالی مکمل به شکل کمک های مالی یا وام در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Public Records Office currently retains some supplementary benefit records but there is no systematic sampling system.
[ترجمه گوگل]اداره سوابق عمومی در حال حاضر برخی از سوابق مزایای تکمیلی را حفظ می کند اما سیستم نمونه گیری سیستماتیک وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اداره بایگانی دولتی در حال حاضر برخی رکوردهای مزایای تکمیلی را حفظ کرده است، اما هیچ سیستم نمونه گیری سیستماتیک وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The respondents were also asked a supplementary question designed to elicit their rationalisations for their decisions.
[ترجمه گوگل]همچنین از پاسخ دهندگان یک سوال تکمیلی پرسیده شد که برای توجیه تصمیماتشان طراحی شده بود
[ترجمه ترگمان]همچنین از پاسخگویان درخواست شد که یک سوال تکمیلی طراحی شود تا rationalisations را برای تصمیمات شان استخراج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Wakil's short answer above brought supplementary questions.
[ترجمه گوگل]پاسخ کوتاه آقای وکیل در بالا سوالات تکمیلی را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]پاسخ کوتاه اقای وکیل در بالا سوالات تکمیلی را مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اضافی (صفت)
extra, additional, further, supplementary, supernumerary, plus, intercalary

متمم (صفت)
subsidiary, supplementary, complementary

مکمل (صفت)
perfect, complete, supplementary, completed, complementary, perfected

تکمیلی (صفت)
supplementary

پس اورده (صفت)
supplementary

هم اورده (صفت)
supplementary

تخصصی

[حسابداری] متمم ؛ مکمل ؛ ضمیمه
[صنعت] تکمیلی، اضافی
[ریاضیات] متمم، مکمل، افزون

انگلیسی به انگلیسی

• serving as a supplement; additional, extra
supplementary is used to describe something that is added to another thing, usually in order to improve it or make it adequate.

پیشنهاد کاربران

تکمیلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : supplement
اسم ( noun ) : supplement / supplementation
صفت ( adjective ) : supplementary / supplemental
قید ( adverb ) : _
دامپزشکی و علوم دامی
کنسانتره ، هر گونه خوراک مکمل
جبرانی=برای درس دادن
تکمیلی - اضافی
ضمیمه

بپرس