supplemental

/ˌsəpləˈmentəl//ˌsʌplɪˈmentri/

اضافی، متمم، مکمل، تکمیلی

جمله های نمونه

1. You'll probably be able to buy supplemental insurance at an extra cost.
[ترجمه گوگل]احتمالاً می توانید بیمه تکمیلی را با هزینه اضافی خریداری کنید
[ترجمه ترگمان]احتمالا قادر به خرید بیمه مکمل با هزینه اضافی خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The first priority was the addition of supplemental and enriching instructional resources for the individual special learner.
[ترجمه گوگل]اولویت اول، افزودن منابع آموزشی تکمیلی و غنی‌کننده برای فراگیران خاص بود
[ترجمه ترگمان]اولویت اول افزودن منابع آموزشی مکمل و enriching برای یادگیرنده ویژه فردی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Since aquaria will require supplemental heating the use of polystyrene lagging is very good in reducing heat loss.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آکواریوم ها به گرمایش اضافی نیاز دارند، استفاده از پلی استایرن لگ در کاهش اتلاف حرارت بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که aquaria نیازمند گرم کردن مکمل استفاده از lagging پلی استایرن می باشد، در کاهش اتلاف گرما بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The proposal would maintain Supplemental Security Income and Medicaid benefits for disabled legal immigrants who have not become citizens.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد درآمد امنیتی تکمیلی و مزایای Medicaid را برای مهاجران قانونی معلول که شهروند نشده اند حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد موجب حفظ درآمد تکمیلی امنیت و مزایای مدیکید برای مهاجران غیرقانونی حقوقی خواهد شد که به شهروندان این کشور تبدیل نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Supplemental oxygen increases oxygen saturation but does not reduce the incidence of clinically important cardiac arrhythmias.
[ترجمه گوگل]اکسیژن مکمل اشباع اکسیژن را افزایش می دهد اما بروز آریتمی های قلبی مهم بالینی را کاهش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اکسیژن تکمیلی، اشباع اکسیژن را افزایش می دهد اما شیوع بیماری های قلبی مهم بالینی را کاهش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Congress is considering a supplemental appropriation to help compensate for that loss, Moos said.
[ترجمه گوگل]موس گفت که کنگره در حال بررسی یک بودجه تکمیلی برای کمک به جبران این ضرر است
[ترجمه ترگمان]Moos گفت که کنگره در حال بررسی یک تخصیص مکمل برای کمک به جبران خسارت خسارت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Supplemental Help: A new device to help consumers choose nutritional supplements may be coming to a drugstore near you.
[ترجمه گوگل]کمک مکمل: ممکن است دستگاه جدیدی برای کمک به مصرف کنندگان در انتخاب مکمل های غذایی به داروخانه ای نزدیک شما بیاید
[ترجمه ترگمان]کمک تکمیلی: یک وسیله جدید برای کمک به مصرف کنندگان برای انتخاب مکمل های غذایی، ممکن است به داروخانه نزدیک شما بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even with the supplemental supplies, the affected districts will face a predicted shortfall of 5 million gallons a day.
[ترجمه گوگل]حتی با وجود تدارکات تکمیلی، مناطق آسیب دیده با کمبود پیش بینی شده 5 میلیون گالن در روز مواجه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]حتی با کمک های تکمیلی، مناطق آسیب دیده با کمبود ۵ میلیون گالن در روز مواجه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Democrats favor providing for food stamps and Supplemental Security Income.
[ترجمه گوگل]دموکرات‌ها از ارائه کوپن‌های غذایی و درآمد امنیتی اضافی حمایت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها طرفدار ارائه تمبر غذایی و درآمد امنیتی تکمیلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There can be any number of supplemental personas associated with an interface.
[ترجمه گوگل]ممکن است هر تعداد پرسونای تکمیلی مرتبط با یک رابط وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]تعداد personas مکمل مرتبط با یک رابط می تواند وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Today we passed the supplemental bill, and I'm deeply disappointed about that.
[ترجمه گوگل]امروز ما لایحه تکمیلی را تصویب کردیم و من عمیقاً از این بابت ناامید هستم
[ترجمه ترگمان]امروز ما از لایحه مکمل گذشتیم و عمیقا از آن ناامید شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ingestion: ingestion is not likely. See supplemental page for emergency procedures.
[ترجمه گوگل]بلع: بلع محتمل نیست برای اقدامات اضطراری به صفحه تکمیلی مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]Ingestion: مصرف کنندگان به احتمال زیاد مصرف نمی شوند مراجعه به صفحه مکمل روش های اضطراری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For tube feeding. For supplemental or sole-source nutrition. May be used for oral feeding of patients with altered taste perception.
[ترجمه گوگل]برای تغذیه لوله برای تغذیه مکمل یا منبع انحصاری ممکن است برای تغذیه خوراکی بیماران با درک چشایی تغییر یافته استفاده شود
[ترجمه ترگمان]برای تغذیه لوله ای برای تغذیه مکمل یا تنها منبع تغذیه می توان برای تغذیه شفاهی بیماران با ادراک چشایی تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Treatment includes supplemental oxygen and positioning in the left lateral decubitus position with head down. Definitive care is treatment in a hyperbaric chamber.
[ترجمه گوگل]درمان شامل اکسیژن تکمیلی و قرار دادن در موقعیت دکوبیتوس جانبی چپ با سر به پایین است مراقبت قطعی درمان در اتاقک هایپرباریک است
[ترجمه ترگمان]درمان شامل اکسیژن مکمل و موقعیت یابی در موقعیت افقی سمت چپ با سر پایین است مراقبت های بهداشتی در یک اتاق hyperbaric انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In addition, the retainer also acts the supplemental function of the radial force when the retainer supports the lock ring spring simultaneously.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نگهدارنده همچنین عملکرد تکمیلی نیروی شعاعی را هنگامی که نگهدارنده فنر حلقه قفل را به طور همزمان پشتیبانی می کند، انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، the همچنین عملکرد مکمل نیروی شعاعی را هنگامی که the به طور همزمان از حلقه قفل پشتیبانی می کند، اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] تکمیلی، اضافی، الحاقی
[ریاضیات] مکمل، تکمیلی

انگلیسی به انگلیسی

• serving as a supplement; additional, extra
supplemental means the same as supplementary; used in american english.

پیشنهاد کاربران

کمیلی
اضافی
کمکی
جانبی
پشتیبانی کننده
مکمل
۱. تکمیلی. کمکی ۲. مکمل ۳. اضافی
مثال:
You'll probably be able to buy supplemental insurance at an extra cost.
شما احتمالا با یک هزینه اضافه قادر به خرید بیمه تکمیلی خواهید بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : supplement
اسم ( noun ) : supplement / supplementation
صفت ( adjective ) : supplementary / supplemental
قید ( adverb ) : _
[حقوق] تکمیلی؛ اضافی؛ الحاقی

بپرس