supplant

/səˈplænt//səˈplɑːnt/

معنی: تعویض کردن، جابجا کردن، جابجا شدن، از ریشه کندن، جای چیزی را گرفتن
معانی دیگر: (بامکر یا خیانت و غیره) جای کسی را گرفتن، غصب کردن، جانشین کردن یا شدن، جایگزین کردن یاشدن، (مهجور) ریشه کن کردن، برانداختن، تعوی­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: supplants, supplanting, supplanted
مشتقات: supplantation (n.), supplanter (n.)
• : تعریف: to replace (someone or something) esp. by dishonest or forceful means.
مترادف: displace, replace, supersede
مشابه: depose, oust, relieve, succeed, unseat, unthrone

- The treacherous informer supplanted the king's honest advisors.
[ترجمه farogh] خبرچین خائن جای مشاوران صادق پادشاه را گرفت
|
[ترجمه گوگل] خبرچین خیانتکار جای مشاوران صادق شاه را گرفت
[ترجمه ترگمان] خبر رسان treacherous در مورد advisors صادق پادشاه بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. you must supplant sentimentality with wisdom
شما باید عقل را جانشین احساسات کنید.

2. his plan was to supplant his older brother and become king
نقشه اش این بود که جای برادر بزرگش را غصب کرده و پادشاه بشود.

3. this office will supplement rather than supplant private agencies
این اداره مکمل آژانس های خصوصی خواهد بود نه جانشین آنها.

4. He was hanged for plotting to supplant the king.
[ترجمه گوگل]او به دلیل توطئه برای جانشینی پادشاه به دار آویخته شد
[ترجمه ترگمان]او را دار زده بودند که نقشه جایگزین کردن شاه را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Similarly, the participant culture does not supplant the subject and parochial patterns of orientation.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، فرهنگ مشارکت کننده جایگزین موضوع و الگوهای محلی جهت گیری نمی شود
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، فرهنگ شرکت کننده، از لحاظ ساختار و الگوهای محدود جهت گیری، از هم جدا نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He might supplant Jones before the year is out.
[ترجمه گوگل]او ممکن است قبل از پایان سال جانشین جونز شود
[ترجمه ترگمان]او ممکن است قبل از پایان سال جونز را جانشین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jackson will supplant Charlie Ward as the starting point guard, giving the team a better ball distributor.
[ترجمه گوگل]جکسون جایگزین چارلی وارد به عنوان گارد نقطه شروع خواهد شد و به تیم توزیع کننده بهتر توپ می دهد
[ترجمه ترگمان]جکسون از تیم چارلی وارد بعنوان نگهبان نقطه شروع استفاده می کند و به این تیم یک توزیع کننده بهتر توپ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Leaden Like a bullet To supplant Life from its centre.
[ترجمه گوگل]سرب مانند گلوله برای جانشینی زندگی از مرکز آن
[ترجمه ترگمان]Leaden مانند گلوله ای که از مرکز خود زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No man could supplant him.
[ترجمه گوگل]هیچ مردی نمی توانست جای او را بگیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی نمی توانست او را جایگزین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The notion that mainland Asia is about to supplant the US, EU and Japan in the near future is risible.
[ترجمه گوگل]این تصور که سرزمین اصلی آسیا قرار است در آینده نزدیک جایگزین ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن شود، نادرست است
[ترجمه ترگمان]این تصور که سرزمین اصلی آسیا می خواهد از آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن در آینده نزدیک دور کند، risible است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The steam engine began to supplant the muscular power of men and animals. (James Harvey Robinson).
[ترجمه گوگل]موتور بخار شروع به جایگزینی قدرت عضلانی انسان ها و حیوانات کرد (جیمز هاروی رابینسون)
[ترجمه ترگمان]موتور بخار شروع به دور کردن قدرت عضلانی انسان ها و حیوانات کرد (جیمز هاروی رابینسون)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A still speculative method may supplant that approach, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک روش هنوز هم ممکن است جایگزین آن رویکرد شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک روش نظری هنوز می تواند این رویکرد را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even the attempts to supplant it pay IQ the tribute of accepting its frame of reference.
[ترجمه گوگل]حتی تلاش برای جانشینی آن، قدردانی از پذیرش چارچوب مرجع آن است
[ترجمه ترگمان]حتی تلاش هایی که برای supplant کردن آن انجام می شود، به معنی احترام به پذیرش چارچوب مرجع آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Supplant it with a constructive thought.
[ترجمه گوگل]آن را با یک فکر سازنده جایگزین کنید
[ترجمه ترگمان]با یک فکر سازنده آن را تقویت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. TV and computers shouldn't supplant time with others and cyber chats don't develop social . . .
[ترجمه گوگل]تلویزیون و رایانه ها نباید زمان را جایگزین دیگران کنند و چت های سایبری باعث توسعه اجتماعی نمی شود
[ترجمه ترگمان]تلویزیون و کامپیوترها نباید وقت خود را با دیگران و چت های سایبری که اجتماعی را توسعه نمی دهند، کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعویض کردن (فعل)
put, substitute, change, shift, replace, supplant

جابجا کردن (فعل)
displace, substitute, heave, replace, winkle, supplant, dislocate, translocate, reposit, unhorse

جابجا شدن (فعل)
supplant

از ریشه کندن (فعل)
supplant, uproot

جای چیزی را گرفتن (فعل)
supplant

انگلیسی به انگلیسی

• take the place of in an underhanded or scheming manner, overthrow, usurp; replace one thing with another
to supplant something or someone means to take their place; a formal word.

پیشنهاد کاربران

جای کسی/چیزی را گرفتن
جای چیزی با دیگری عوض شدن
To take the place of
• Last year, Britain supplanted China as the second - largest market for art sales, after the United States
• It's not easy supplanting an icon, and it takes a long time to become one.



جانشین کسی یا چیزی شدن

بپرس