supine

/səˈpaɪn//ˈsuːpaɪn/

معنی: سست، بی حال، تاق باز
معانی دیگر: خوابیده بر پشت، طاقباز، استان، ستان (در برابر: خوابیده بر شکم یا دمرو prone)، (کف دست) روبه بالا، رو به جلو، دور از بدن، (شعر قدیم) خمیده به عقب، پس خمیده، شیب دار (به سوی عقب)، برپشت خوابیدن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: supinely (adv.), supineness (n.)
(1) تعریف: lying with the face upward.
متضاد: prone

- My father would be supine on the couch, watching the news, five minutes after arriving home from work.
[ترجمه گوگل] پدرم پنج دقیقه بعد از رسیدن از سر کار به خانه روی مبل خوابیده بود و اخبار را تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان] پدرم روی مبل دراز کشیده بود و اخبار را پنج دقیقه بعد از رسیدن به خانه تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: disinclined toward action; lethargic.
متضاد: energetic
مشابه: inactive, lazy, lethargic

جمله های نمونه

1. He always sleeps in a supine position.
[ترجمه گوگل]او همیشه در حالت خوابیده به پشت می خوابد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در یک موقعیت سست و دراز می خوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Clare remained supine, her eyes closed.
[ترجمه گوگل]کلر به خواب رفته و چشمانش بسته بود
[ترجمه ترگمان]کلیر خوابیده و چشم هایش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I lay supine on the poolside grass.
[ترجمه Saeid T] من طاقباز روی علف های کنار استخر دراز کشیدم
|
[ترجمه فرهاد مرسلی] من در حالت خوابیده به پشت روی چمن کنار استخر دراز کشیدم
|
[ترجمه گوگل]روی چمن های کنار استخر به حالت خوابیده دراز کشیدم
[ترجمه ترگمان]دراز کشیدم و روی علف ها دراز کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A plain supine abdominal radiograph showed gaseous dilatation of the transverse colon and small bowel.
[ترجمه گوگل]رادیوگرافی ساده شکم به پشت خوابیده، اتساع گازی کولون عرضی و روده کوچک را نشان داد
[ترجمه ترگمان]یک عکس خالی و آویزان از روده کوچک و روده کوچک، گازی از روده کوچک و روده کوچک نمایان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After her disturbed night, she supine position and the soporific effect of air and sun were impossible to resist.
[ترجمه گوگل]پس از شب آشفته، او در وضعیت خوابیده به پشت و اثر خواب آلود هوا و خورشید مقاومت در برابر آن غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]بعد از آن شب آشفته او، او در حال خم کردن بود و اثر خواب آور خواب آور هوا و خورشید برای مقاومت غیر ممکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its monstrous supine silhouette was clearly visible on the stairs.
[ترجمه گوگل]شبح خوابیده هیولایی آن به وضوح روی پله ها نمایان بود
[ترجمه ترگمان]از پله ها به وضوح دیده می شد که روی پله ها دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As he squinted, he saw that the supine figure was glistening.
[ترجمه گوگل]همانطور که چشم دوخته بود، دید که بدن به پشت درازکش می درخشد
[ترجمه ترگمان]در همان حال که چپ چپ نگاه می کرد، متوجه شد که پیکر سست و دراز او برق می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Holly was astride the supine form of one of the younger males, it was hard to tell which.
[ترجمه گوگل]هالی روی حالت خوابیده به پشت یکی از نرهای جوانتر سوار شده بود، تشخیص اینکه کدامیک سخت بود
[ترجمه ترگمان]هالی بر روی تخت دراز کشیده یکی از مردان کوچک تر نشسته بود و گفتنش سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The test was done in both erect and supine positions.
[ترجمه گوگل]آزمایش در هر دو حالت ایستاده و خوابیده انجام شد
[ترجمه ترگمان]این آزمایش در هر دو حالت بسیار بلند و سست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anaesthetised mice were placed supine on cork boards and steadied by elastic bands around the four limbs.
[ترجمه گوگل]موش های بیهوش شده به پشت روی تخته های چوب پنبه ای قرار گرفتند و با نوارهای الاستیک در اطراف چهار اندام ثابت شدند
[ترجمه ترگمان]موش ها در تخته های چوب پنبه سست و بی حال قرار داده شدند و به وسیله باندهای الاستیک در اطراف چهار دست و پا گیر افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He may be turned from side to supine to prone position.
[ترجمه گوگل]او ممکن است از پهلو به حالت خوابیده و دراز کشیده شود
[ترجمه ترگمان]او ممکن است از پهلو به سمت چپ و دراز کشیده و نزار به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To reduce the incidence of supine hypotensive syndrome during caesarean operation.
[ترجمه گوگل]هدف: کاهش بروز سندرم فشار خون به پشت به پشت در حین عمل سزارین
[ترجمه ترگمان]هدف کاهش رخداد سندرم سست hypotensive در طی عمل سزارین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All anteroposterior radiographs should be weight bearing because supine radiographs can underestimate the extent of tibiofemoral arthritis.
[ترجمه گوگل]همه رادیوگرافی های قدامی خلفی باید تحمل وزن داشته باشند زیرا رادیوگرافی به پشت می تواند میزان آرتریت تیبیوفمورال را دست کم بگیرد
[ترجمه ترگمان]همه رادیو گرافی anteroposterior باید دارای وزن وزنی باشد، زیرا رادیو گرافی supine می تواند میزان آرتروز tibiofemoral را دست کم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Patient position: axial coronal and oblique sagittal, supine, prone.
[ترجمه گوگل]وضعیت بیمار: تاجی محوری و ساژیتال مایل، به پشت، مستعد
[ترجمه ترگمان]موقعیت بیمار: coronal axial و oblique sagittal، سست و مستعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

بی حال (صفت)
passive, weak, torpid, slothful, stolid, nonchalant, indifferent, inactive, languid, insensate, lethargic, lackadaisical, supine

تاق باز (صفت)
resupine, supine

انگلیسی به انگلیسی

• lying on the back, lying face upward; having the palm upward; passive, indifferent, apathetic
if you are supine, you are lying flat on your back; a literary use.
you also use supine to describe someone who just lets events happen, because they are too lazy or afraid to try to influence them; a formal use.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Lying on the back; passive or inactive 🛌
🔍 مترادف: Lying - down
✅ مثال: He lay supine on the beach, soaking up the sun.
This term refers to the position of lying face up. It can also metaphorically describe a state of powerlessness or passivity.
وضعیت دراز کشیدن رو به بالا.
همچنین می تواند به صورت استعاری حالت ناتوانی یا انفعال را توصیف کند.
...
[مشاهده متن کامل]

Please lie supine on the examination table.
In a discussion about politics, someone might argue, “The citizens should not remain supine in the face of government corruption. ”
A person describing their feelings of helplessness might say, “I felt supine and unable to change the outcome of the situation. ”

supine
خوابیدن به پشت
انسان سست عنصر و ضعیف ( کسی که اجازه میده بقیه براش تصمیم بگیرن (
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : supine
✅️ قید ( adverb ) : supinely
دراز کشیده
Hope the pics can be useful
supinesupinesupinesupine
متضادش می شود prone
خوابیده بر پشت . ( سست عنصر . منفعل )
منفعل

بپرس