supervisory

/ˌsuːpərˈvaɪzəri//ˌsuːpəˈvaɪzəri/

معنی: وابسته به برنگری، وابسته به نظارت و سرپرستی
معانی دیگر: وابسته به نظارت وسرپرستی، وابسته به برنگری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or having supervision.
مشابه: administrative

- He was given supervisory authority over the county.
[ترجمه گوگل] به او اختیار نظارت بر استان داده شد
[ترجمه ترگمان] به او قدرت نظارت بر این استان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She has a supervisory role on the project.
[ترجمه گوگل]او نقش نظارتی بر پروژه دارد
[ترجمه ترگمان]او نقش نظارتی بر روی پروژه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is falling down on the supervisory aspects of his job.
[ترجمه گوگل]او در حال سقوط در جنبه های نظارتی کار خود است
[ترجمه ترگمان]او در حال سقوط بر روی جنبه های نظارتی شغلش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Supporting documents must be submitted to the supervisory authority.
[ترجمه گوگل]مدارک پشتیبان باید به مرجع نظارت ارائه شود
[ترجمه ترگمان]اسناد حمایت باید به مرجع نظارتی ارسال شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most supervisory boards meet only twice a year.
[ترجمه گوگل]اکثر هیئت های نظارت تنها دو بار در سال تشکیل جلسه می دهند
[ترجمه ترگمان]اغلب هیات های رسیدگی تنها دو بار در سال ملاقات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need to employ more supervisory staff.
[ترجمه گوگل]ما نیاز به استخدام نیروهای نظارتی بیشتری داریم
[ترجمه ترگمان]ما باید کارکنان نظارتی بیشتری استخدام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Woolton told Churchill his supervisory role had largely ceased to function.
[ترجمه گوگل]وولتون به چرچیل گفت که نقش نظارتی او تا حد زیادی از کار افتاده است
[ترجمه ترگمان]Woolton به چرچیل گفت که نقش نظارتی او تا حد زیادی از عملکرد برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The supervisory authority may forbid the publication of an offer document that is incomplete or requires additional information.
[ترجمه گوگل]مقام ناظر ممکن است انتشار سند پیشنهادی را که ناقص است یا نیاز به اطلاعات اضافی دارد ممنوع کند
[ترجمه ترگمان]مرجع نظارتی ممکن است انتشار سند پیشنهادی که ناقص است یا نیاز به اطلاعات اضافی دارد را منع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Second, we establish which recognised supervisory body is responsible for regulating these firms.
[ترجمه گوگل]دوم، ما تعیین می کنیم که کدام نهاد نظارتی شناخته شده مسئول تنظیم این شرکت ها است
[ترجمه ترگمان]دوم، ما تعیین می کنیم که کدام نهاد نظارتی شناخته شده مسئول تنظیم این شرکت ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just keep an avuncular, supervisory eye on them.
[ترجمه گوگل]فقط مراقب آنها باشید
[ترجمه ترگمان] فقط مراقب اونا باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Equipment and supervisory staff were expensive, he said, and leisure facilities were often the fist victims of cost-saving cutbacks.
[ترجمه گوگل]او گفت که تجهیزات و کارکنان نظارتی گران بودند و امکانات تفریحی اغلب اولین قربانیان کاهش هزینه ها بودند
[ترجمه ترگمان]او گفت که تجهیزات و کارکنان نظارتی گران بودند و امکانات تفریحی اغلب قربانی کاهش هزینه های صرفه جویی در هزینه ها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Advancement to supervisory positions is highly competitive.
[ترجمه گوگل]پیشرفت در پست های نظارتی بسیار رقابتی است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت در موقعیت های نظارتی بسیار رقابتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had a supervisory role.
[ترجمه گوگل]من نقش نظارتی داشتم
[ترجمه ترگمان]من یه نقش ناظر داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Appraisal has traditionally been seen as most applicable to those in management and supervisory positions.
[ترجمه گوگل]ارزیابی به طور سنتی برای کسانی که در پست های مدیریتی و نظارتی هستند، کاربرد بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]ارزیابی به طور سنتی به عنوان بیش ترین کاربرد برای افراد در سمت های مدیریت و نظارت دیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You may need additional training, but the matter of supervisory favoritism lies in your hands.
[ترجمه گوگل]ممکن است به آموزش های اضافی نیاز داشته باشید، اما موضوع طرفداری نظارتی در دستان شماست
[ترجمه ترگمان]ممکن است نیاز به آموزش بیشتری داشته باشید، اما اهمیت طرفداری از جانبداری در دستان شما قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The monetary sector now comprises those institutions subject to the Bank's supervisory powers under the 1987 Banking Act.
[ترجمه گوگل]بخش پولی اکنون شامل موسساتی است که تحت قانون بانکداری 1987 تحت اختیارات نظارتی بانک قرار دارند
[ترجمه ترگمان]بخش پولی در حال حاضر شامل آن موسساتی است که تحت قانون بانکداری ۱۹۸۷ در مورد اختیارات نظارتی بانک قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به برنگردی (صفت)
supervisory

وابسته به نظارت و سرپرستی (صفت)
supervisory

تخصصی

[برق و الکترونیک] نظارت، سرپرستی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to supervision, managerial, exercising supervision, overseeing
supervisory means concerned with the supervision of people, activities, or places.

پیشنهاد کاربران

نظارتی
مثال:
This is my message to the responsible supervisory bodies in various institutions, whether in the administration, the judiciary, or the Majlis — [we need] “investment security. ”
این پیام من است {خطاب} به نهادهای نظارتی مسئول در سازمانهای مختلف، چه در دولت، {چه در} قوه قضائیه یا مجلس - ما به امنیت سرمایه گذاری نیاز داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

supervisory معنی مدیریت هم میده
move up the supervisory ranks
رتبه های مدیریتی رو ارتقا بده
کنترلی
نظارتی ( صفت ) - در نقش ناظر
مثال :
The professor is in a supervisory role
The plant has been manned by supervisory personnel

بپرس