1. under his supervision
تحت سرپرستی او
2. In cases of severe mental handicap, constant supervision is recommended.
[ترجمه گوگل]در موارد ناتوانی ذهنی شدید، نظارت مداوم توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]در موارد نقص ذهنی شدید، نظارت مداوم توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. New staff are trained to work without direct supervision.
[ترجمه گوگل]کارکنان جدید برای کار بدون نظارت مستقیم آموزش دیده اند
[ترجمه ترگمان]کارکنان جدید بدون نظارت مستقیم آموزش می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A toddler requires close supervision and firm control at all times.
[ترجمه گوگل]یک کودک نوپا همیشه نیاز به نظارت دقیق و کنترل قاطع دارد
[ترجمه ترگمان]یک کودک نوپا نیازمند نظارت نزدیک و کنترل محکم در تمام زمان ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Trainees will receive personal supervision from experienced staff.
[ترجمه گوگل]کارآموزان تحت نظارت شخصی کارکنان مجرب خواهند بود
[ترجمه ترگمان]کارآموزان نظارت شخصی کارکنان مجرب را دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The head porter is responsible for the supervision and allocation of duties.
[ترجمه گوگل]سرپرست باربر مسئولیت نظارت و تخصیص وظایف را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]سرپرست مسئول نظارت و تخصیص وظایف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Children are not allowed to swim without adequate supervision.
[ترجمه گوگل]کودکان بدون نظارت کافی مجاز به شنا نیستند
[ترجمه ترگمان]کودکان مجاز به شنا کردن بدون نظارت کافی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The scheme offers only minimal supervision for young offenders.
[ترجمه گوگل]این طرح فقط حداقل نظارت را برای مجرمان جوان ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این طرح تنها نظارت حداقلی برای مجرمان جوان ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She managed to escape her boss's constant supervision.
[ترجمه گوگل]او موفق شد از نظارت مداوم رئیسش فرار کند
[ترجمه ترگمان]با نظارت مداوم رئیسش موفق به فرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The local authority can apply for a supervision order for the child.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی می توانند برای حکم نظارت برای کودک درخواست دهند
[ترجمه ترگمان]مراجع محلی می توانند برای یک فرمان نظارت برای کودک درخواست دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was placed under a two-year supervision order.
[ترجمه گوگل]او تحت یک حکم نظارت دو ساله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او تحت فرمان نظارت دو ساله قرار داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The plan calls for a cease-fire and UN supervision of the country.
[ترجمه گوگل]این طرح خواستار آتش بس و نظارت سازمان ملل بر کشور است
[ترجمه ترگمان]این برنامه خواستار آتش بس و نظارت سازمان ملل در کشور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Children should not be left to play without supervision.
[ترجمه گوگل]کودکان را نباید بدون نظارت رها کرد تا بازی کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان نباید بدون نظارت رها شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He needs to be kept under strict supervision.
[ترجمه گوگل]او باید تحت نظارت دقیق قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او باید تحت نظارت شدید نگهداری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The work was done under my supervision.