superpower

/ˌsuːpərˈpaʊər//ˈsuːpəpaʊə/

معنی: ابر قدرت، ابر نیرو
معانی دیگر: ابر قدرت، ابر نیرو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a country with great international power and influence, esp. one that dominates the affairs of other countries.
مشابه: power

جمله های نمونه

1. superpower competition
رقابت ابر قدرت ها

2. The superpower often tramples on the independence and sovereignty of other countries.
[ترجمه گوگل]ابرقدرت اغلب استقلال و حاکمیت دیگر کشورها را زیر پا می گذارد
[ترجمه ترگمان]ابر قدرت اغلب بر استقلال و حاکمیت کشورهای دیگر متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He emphasised the wider issue of superpower cooperation.
[ترجمه گوگل]وی بر موضوع گسترده تر همکاری ابرقدرت ها تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]او بر مساله گسترده تر هم کاری ابرقدرت تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The superpower attempted to dominate over other countries.
[ترجمه گوگل]این ابرقدرت تلاش کرد تا بر سایر کشورها تسلط یابد
[ترجمه ترگمان]این ابرقدرت تلاش کرد بر کشورهای دیگر مسلط شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Superpower diplomatized the small country.
[ترجمه گوگل]ابرقدرت کشور کوچک را دیپلماتیک کرد
[ترجمه ترگمان]The کشور کوچک را تصرف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It seemed a reasonable bargain in which each superpower could exert restraint over its regional allies.
[ترجمه گوگل]این معامله معقولی به نظر می رسید که در آن هر ابرقدرت می توانست بر متحدان منطقه ای خود خویشتن داری کند
[ترجمه ترگمان]این یک معامله منطقی به نظر می رسید که در آن هر ابر قدرت می تواند فشار بر هم پیمانان منطقه ای خود را اعمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Superpower involvement has raised the stakes rather than lowered them.
[ترجمه گوگل]دخالت ابرقدرت ها به جای کاهش خطرات، آنها را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]مشارکت Superpower ریسک را به جای پایین آوردن آن ها افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But while! exercising the prerogatives of superpower, he never seemed to recognise the true extent of its responsibilities.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که! با استفاده از اختیارات ابرقدرت، به نظر نمی‌رسید که او هرگز میزان واقعی مسئولیت‌های آن را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که! او هرگز به نظر نمی رسید که میزان واقعی مسئولیت های خود را به رسمیت بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even for the last remaining superpower, domestic issues, not foreign matters, dominate national elections.
[ترجمه گوگل]حتی برای آخرین ابرقدرت باقیمانده، مسائل داخلی، نه مسائل خارجی، بر انتخابات ملی حاکم است
[ترجمه ترگمان]حتی برای آخرین ابرقدرت باقی مانده، مسائل داخلی، نه موضوعات خارجی، بر انتخابات ملی تسلط دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bigger the lead of one superpower, the harder the other tries to catch up.
[ترجمه گوگل]هر چه برتری یک ابرقدرت بیشتر باشد، دیگری سخت‌تر تلاش می‌کند تا عقب‌نشینی کند
[ترجمه ترگمان]هر چه قدرت یک ابر قدرت بیشتر باشد، دیگری تلاش می کند تا خود را جمع و جور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The United States, as the world's only remaining superpower, must continue making arms control a central element of its foreign policy.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت باقی مانده در جهان، باید همچنان کنترل تسلیحات را به عنصر اصلی سیاست خارجی خود تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده، به عنوان تنها ابرقدرت دیگر جهان، باید به کنترل سلاح به عنوان یکی از عناصر اصلی سیاست خارجی خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The allies would fear that they were pawns in a superpower condominium.
[ترجمه گوگل]متحدان می ترسند که پیاده در یک مجتمع ابرقدرت باشند
[ترجمه ترگمان]این متحدان از این می ترسند که آن ها در یک ملک مشترک، سربازان پیاده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The United States could claim to be both a military and an economic superpower.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده می تواند ادعا کند که هم یک ابرقدرت نظامی و هم یک ابرقدرت اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده می تواند ادعا کند که هم نظامی بوده و هم یک ابرقدرت اقتصادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Since the disintegration of the USSR, there has been only one superpower - the USA.
[ترجمه گوگل]از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تنها یک ابرقدرت وجود داشته است - ایالات متحده آمریکا
[ترجمه ترگمان]از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تنها یک ابرقدرت وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابر قدرت (اسم)
superpower

ابر نیرو (اسم)
superpower, world power

انگلیسی به انگلیسی

• country with great power and influence (especially the united states or the former soviet union); great power, extreme strength
a superpower is a very powerful and influential country that usually has nuclear weapons and is economically successful.
power that is greater than what is natural; extremely powerful nation

پیشنهاد کاربران

قدرت جادویی
سازمان یا مرجع فراملیتی ، کشور ابر قدرت
( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
قدرت ویژه
توانمندی بارز
[در داستان های ابرقهرمانی] قدرت فوق بشری
ابر قدرت
With china on the rise as the next global superpower, mandarin is becoming increasingly desirable as a language for Both business and travel. Once you mastered the tricky tones which can drastically change the meaning of a sentence it's considered relatively easy to speak
ابرقدرت
ابرقدقد
قدرت اعجاب آور، قدرت حیرت انگیز ( شخص، فرد )
ابر قدرت
ابر قدرت ، بااقتدار

بپرس