superiority

/ˌsuːpɪriˈɔːrəti//su:ˌpɪərɪˈɒrɪti/

معنی: مزیت، برتری، تفوق، رفعت، ارشدیت، بزرگتری
معانی دیگر: رجحان، ارجحیت، تقدم، اولویت، مهتری، چیرگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or state of being superior.
متضاد: inferiority
مشابه: advantage, ascendancy, distinction, eminence, excellence, precedence, prominence, superlativeness, supremacy, upper hand

جمله های نمونه

1. the undeniable superiority of their products
برتری انکارناپذیر فرآورده های آنها

2. the overwhelming air superiority of the allies
برتری کوبنده ی نیروی هوایی متفقین

3. the myth of racial superiority
افسانه ی برتری نژادی

4. he reversed himself about the superiority of his own mother's cooking
درباره ی برتری پخت و پز مادرش تغییر رای داد.

5. the chinese army had a numerical superiority
قشون چین از نظر تعداد نفرات برتری داشت.

6. the intellect of the city recognized his superiority
خردمندان شهر برتری او را تشخیص دادند.

7. he was prepossessed with the idea of his own superiority
فکر برتر بودن خودش کاملا مغز او را تسخیر کرده بود.

8. The US will need a three-to-one superiority in forces to be sure of a successful attack.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده برای اطمینان از حمله موفقیت آمیز به برتری سه به یک در نیروها نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]آمریکا برای اطمینان از یک حمله موفق به یک برتری ۳ به یک نیاز خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lilith resented Adam's pretensions to superiority.
[ترجمه گوگل]لیلیت از تظاهر به برتری آدام ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]لیلیث از ادعای آدم برتری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The myth of male superiority was losing its potency.
[ترجمه گوگل]افسانه برتری مرد در حال از دست دادن قدرت خود بود
[ترجمه ترگمان]افسانه برتری مرد قدرت خود را از دست می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Australian team soon demonstrated their superiority over the opposition.
[ترجمه گوگل]تیم استرالیا خیلی زود برتری خود را نسبت به حریف نشان داد
[ترجمه ترگمان]تیم استرالیا به زودی برتری خود را نسبت به اپوزیسیون به اثبات رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her sense of superiority makes her very unpopular.
[ترجمه زیبا] حس برتریش اورا نا محبوب ساخته.
|
[ترجمه Melika] حس برتری او . او را بسیار نا محبوب ساخته است
|
[ترجمه شان] احساس برتری ( جویی ) ، وی را بسیار نامحبوب ساخته است.
|
[ترجمه گوگل]حس برتری او باعث می شود که او بسیار محبوب نباشد
[ترجمه ترگمان]احساس برتری او را بسیار منفور ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The settlers remained convinced of their superiority to the native population.
[ترجمه Mr hash] مهاجران باقیمانده مردم بومی را نسبت به برتریشان متقاعد کردند
|
[ترجمه گوگل]مهاجران به برتری خود نسبت به جمعیت بومی متقاعد شدند
[ترجمه ترگمان]مهاجران از برتری خود نسبت به مردم بومی خود مطمئن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their team has had to bow to Australia's superiority in recent years.
[ترجمه گوگل]تیم آنها در سال های اخیر مجبور شده است در مقابل برتری استرالیا تعظیم کند
[ترجمه ترگمان]تیم آن ها باید در سال های اخیر به برتری استرالیا کمان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Janet always spoke with an air of superiority.
[ترجمه گوگل]جانت همیشه با هوای برتری صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]ژانت همیشه با حالتی از برتری حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They won the battle because of their massive superiority in numbers.
[ترجمه گوگل]آنها در این نبرد به دلیل برتری عظیم خود در تعداد پیروز شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلیل برتری عظیم خود در اعداد، این نبرد را برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزیت (اسم)
benefit, advantage, privilege, boon, preponderance, excellence, superiority, preference, profit, behoof, vantage

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تفوق (اسم)
prevalence, influence, advantage, excellence, superiority, supremacy, predominance, domination, ascendancy, vantage, ascendency, hegemony, headship, predominancy, pre-emimence

رفعت (اسم)
superiority, height, sublimity, elation, stature, supereminence

ارشدیت (اسم)
superiority, primogeniture, seniority

بزرگتری (اسم)
superiority

انگلیسی به انگلیسی

• state or quality of being superior
the superiority of someone or something is the fact that they are better than other people or things.
if a country has military superiority, it has more advanced weapons or more troops than other countries.

پیشنهاد کاربران

کیفیت بالا
برگ برنده
برتری
تسلط
the fact that one person or thing is better, more powerful, etc than other: their obvious superiority over the other team ; Their country relies heavily on it's air superiority.
برتری
مزیت
" ارجهیت - برتری "

بپرس