1. Her job is to superintend the production process.
[ترجمه گوگل]وظیفه او نظارت بر فرآیند تولید است
[ترجمه ترگمان]وظیفه او نظارت بر فرآیند تولید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It's your duty to superintend the security affairs.
[ترجمه گوگل]این وظیفه شماست که بر امور امنیتی نظارت کنید
[ترجمه ترگمان]وظیفه شماست که از کاره ای امنیتی نظارت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Once again, he left the pupils to superintend the luncheon and departed into the small parlour to hear their story.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر دانش آموزان را به سرپرستی ناهار رها کرد و برای شنیدن داستان آنها به سالن کوچک رفت
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر بچه ها را رها کرد تا به ناهار نظارت کند و از اتاق کوچک بیرون رفت تا داستان آن ها را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Auguste went to superintend the tables in the supper room while Boris floundered around below.
[ترجمه گوگل]آگوست برای سرپرستی میزهای اتاق ناهار خوری رفت، در حالی که بوریس در پایین دست و پا می زد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بوریس به زحمت از پله ها سرازیر می شد، او گوست رفته بود تا بر میزها نظارت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Who could superintend the gun factory Whitney wanted built there?
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند کارخانه اسلحه سازی را که ویتنی می خواست در آنجا بسازد سرپرستی کند؟
[ترجمه ترگمان]کی می تونه کاری کنه که \"ویتنی ویتنی\" اونجا ساخته بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was expected to superintend a grand banquet looking like this.
[ترجمه گوگل]از او انتظار می رفت که یک ضیافت بزرگ را که به این شکل بود برگزار کند
[ترجمه ترگمان]انتظار داشت که به یک مهمانی مجلل نظارت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Appear afore - mentioned problems, can superintend a branch to complain to food medicines and chemical reagents.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مشکلات ذکر شده در بالا، می تواند به شعبه ای برای شکایت به داروهای غذایی و معرف های شیمیایی مراجعه کند
[ترجمه ترگمان]مشکلات ذکر شده در پیش از این، می تواند به یک شعبه رسیدگی کند و به داروها و معرف های شیمیایی مواد شیمیایی شکایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We should send a man to superintend the erection of machinery.
[ترجمه گوگل]ما باید یک نفر را بفرستیم که بر نصب ماشین آلات نظارت کند
[ترجمه ترگمان]ما باید یک نفر را بفرستیم تا به نصب ماشین آلات نظارت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was appointed to superintend the toy department.
[ترجمه گوگل]او به عنوان سرپرست بخش اسباب بازی منصوب شد
[ترجمه ترگمان]او برای نظارت به بخش اسباب بازی به عهده او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. To define the procedure of PM and superintend the technician to achieve the PM plan.
[ترجمه گوگل]برای تعریف روش PM و سرپرستی تکنسین برای دستیابی به طرح PM
[ترجمه ترگمان]برای تعریف فرآیند PM و نظارت بر تکنسین برنامه مدیریت پروژه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. How did financial seismic sea wave superintend money market this to raise a lot of question.
[ترجمه گوگل]موج لرزهای مالی دریا چگونه بر بازار پول نظارت کرد و سؤالات زیادی را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]چگونه موج آب های دریایی در بازار پول را به منظور بالا بردن مساله بسیار مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. How to strengthen trade on the net superintend?
[ترجمه گوگل]چگونه می توان تجارت در سرپرست شبکه را تقویت کرد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه تجارت را بر روی سیستم نظارت بر تور تقویت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. How accurate the accredit action that holds superintend and director to check?
[ترجمه گوگل]اقدام اعتباربخشی که سرپرست و مدیر را مجبور به بررسی می کند چقدر دقیق است؟
[ترجمه ترگمان]چگونه عمل accredit که ناظر و مدیر را کنترل می کند چقدر دقیق است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Mr. Liu is a superintend in the editorial office.
[ترجمه گوگل]آقای لیو سرپرست دفتر تحریریه است
[ترجمه ترگمان]آقای لیو یک متخصص در دفتر سردبیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید