superhuman

/ˌsuːpərˈhjuːmən//ˌsuːpəˈhjuːmən/

معنی: مافوق انسانی، برتر از انسان، ابر انسان فوق بشری
معانی دیگر: ابر انسانی، مافوق بشری، فوق انسانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: superhumanly (adv.), superhumanness (n.)
(1) تعریف: having a nature or possessing powers beyond what humans have; divine.
مترادف: divine, godlike, supernal
مشابه: angelic, exalted, heroic, omnipotent, omniscient, supernatural, transcendent

(2) تعریف: beyond normal human capacity, achievement, or the like.
مترادف: divine, godlike
مشابه: Herculean, heroic, Homeric, mighty, sublime, supernatural, valiant

- superhuman accomplishments
[ترجمه گوگل] دستاوردهای مافوق بشری
[ترجمه ترگمان] دستاوردهای فوق بشری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It required superhuman effort to lift the huge boulder.
[ترجمه گوگل]برای بلند کردن صخره عظیم نیاز به تلاش مافوق بشری بود
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم تلاش فوق بشری برای بلند کردن سنگ بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It will require a superhuman effort to get the job done on time.
[ترجمه گوگل]برای انجام به موقع کار به تلاشی مافوق انسانی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این کار نیازمند تلاش فوق بشری است تا کار را به موقع انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It will require a superhuman effort to get the job finished on time.
[ترجمه گوگل]به تلاشی مافوق بشری نیاز دارد تا کار به موقع تمام شود
[ترجمه ترگمان]این کار نیازمند تلاش فوق بشری برای رسیدن به این شغل در زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thanks to the superhuman efforts of local volunteers, aid is now getting through to the disaster areas.
[ترجمه گوگل]به لطف تلاش های مافوق بشری داوطلبان محلی، کمک ها اکنون به مناطق حادثه دیده می رسد
[ترجمه ترگمان]به لطف تلاش های فوق بشری داوطلبان محلی، کمک ها اکنون به مناطق فاجعه کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Officers were terrified of his superhuman strength.
[ترجمه گوگل]افسران از قدرت مافوق بشری او وحشت داشتند
[ترجمه ترگمان]افسران از نیروی فوق بشری او می ترسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It took an almost superhuman effort to contain his anger.
[ترجمه گوگل]تلاشی تقریباً فرا انسانی برای مهار خشم او لازم بود
[ترجمه ترگمان]این کار تقریبا فوق بشری را به خود گرفت تا خشم او را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People were beginning to attribute superhuman qualities to him.
[ترجمه گوگل]مردم شروع به نسبت دادن ویژگی های مافوق بشری به او کردند
[ترجمه ترگمان]مردم صفات فوق بشری را به او نسبت می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By a superhuman effort of will Mark says nothing.
[ترجمه گوگل]مارک با یک اراده فوق بشری چیزی نمی گوید
[ترجمه ترگمان]با تلاش فوق بشری، مارک هیچ نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They seem to believe that pop-culture celebrities are superhuman creatures.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد آنها معتقدند که سلبریتی های فرهنگ پاپ موجوداتی مافوق بشر هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که آن ها باور دارند که افراد مشهور فرهنگ عامه موجودات فوق بشری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To err is human; to admit it, superhuman. Doug Larson
[ترجمه گوگل]اشتباه کردن انسان است اعتراف کنم، مافوق بشر داگ لارسون
[ترجمه ترگمان]غلط بودن انسان است؛ اعتراف کردن آن، فوق بشری است داگ لارسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many people would refer to them more as superhuman than as divine characters.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم آنها را بیشتر به عنوان شخصیت های مافوق بشری یاد می کنند تا شخصیت های الهی
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به عنوان فوق بشری به آن ها اشاره خواهند کرد تا به عنوان شخصیت های الهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her intelligence seems almost superhuman.
[ترجمه گوگل]هوش او تقریباً فوق بشری به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]هوش و هوش او فوق بشری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A three-and-a-half hour run can be superhuman effort for one person and a slow training run for another.
[ترجمه گوگل]یک دویدن سه ساعت و نیم می تواند برای یک نفر تلاشی مافوق بشری و برای دیگری یک تمرین آهسته باشد
[ترجمه ترگمان]یک اقدام سه جانبه می تواند برای یک فرد تلاش فوق بشری باشد و تمرین کند برای یک فرد دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He felt genuine awe at this superhuman man, at once so puissant, so self-possessed, so monomaniac in his demeanour.
[ترجمه گوگل]او از این مرد مافوق بشری که در عین حال آنقدر سرسخت، خوددار و در رفتارش تک شیدا بود، واقعاً احساس ترس می کرد
[ترجمه ترگمان]از این مرد فوق بشری که بی درنگ چنین نیرومند و نیرومند و بسیار نیرومند بود و از رفتار او یکه خورده بود، احساس احترام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مافوق انسانی (صفت)
superhuman

برتر از انسان (صفت)
superhuman

ابر انسان فوق بشری (صفت)
superhuman

انگلیسی به انگلیسی

• exceeding normal human capability or power
if you describe a quality that someone has as superhuman, you mean that it is greater than that of ordinary people.

پیشنهاد کاربران

فوق انسانی. ابر انسانی. ابر انسان
مثال:
Have you ever thought of superhuman?
تا به حال به یک ابر انسان فکر کرده اید؟
What abilities would you like to have if you had superhuman powers?
چه توانایی هایی دوست داشتید داشته باشید اگر شما نیروهای فوق انسانی داشتید؟
1. مافوق بشری ( adj ) ترجمه ی بهتر
ابرانسانی ( adj )
2. مافوق بشر ( n )
ابرانسان ( n ) ترجمه ی بهتر
Superhuman : فوق بشر ( ی ) n adj
Extraordinary : فوق العاده adj
Supervillain/Supercriminal : ابرشرور n
فرا تر از انسان

بپرس