صفت ( adjective )
مشتقات: superciliously (adv.), superciliousness (n.)
مشتقات: superciliously (adv.), superciliousness (n.)
• : تعریف: showing an arrogant disregard, as a look, manner, or person.
• مترادف: arrogant, cavalier, condescending, haughty, hoity-toity, lofty, patronizing, sniffy, snobbish, snooty, superior, uppity
• مشابه: conceited, disdainful, egotistic, highfalutin, peremptory, pompous, pretentious, proud, self-important, stuck-up
• مترادف: arrogant, cavalier, condescending, haughty, hoity-toity, lofty, patronizing, sniffy, snobbish, snooty, superior, uppity
• مشابه: conceited, disdainful, egotistic, highfalutin, peremptory, pompous, pretentious, proud, self-important, stuck-up
- The professor cast a supercilious glance at the student who dared ask such a naive question.
[ترجمه گوگل] استاد نگاهی نابخردانه به دانشجویی انداخت که جرأت داشت چنین سوال ساده لوحی بپرسد
[ترجمه ترگمان] استاد نگاهی گستاخ آمیز به محصل انداخت که جرات پرسیدن این سوال ساده لوحانه را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] استاد نگاهی گستاخ آمیز به محصل انداخت که جرات پرسیدن این سوال ساده لوحانه را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her aristocratic family had always held a supercilious attitude toward him.
[ترجمه گوگل] خانواده اشرافی او همیشه نسبت به او رفتاری نابخردانه داشتند
[ترجمه ترگمان] خانواده اشرافی او همیشه نسبت به او رفتاری گستاخانه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانواده اشرافی او همیشه نسبت به او رفتاری گستاخانه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید