superabundant

/ˌsuːpərəˈbʌndənt//ˌsuːpərəˈbʌndənt/

معنی: وافر، زیاد، دارای وفور
معانی دیگر: فراوان، انبوه، نهمار، زیاده، بیش از حد، خیلی زیاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: superabundantly (adv.), superabundance (n.)
• : تعریف: very plentiful; more than enough.

جمله های نمونه

1. superabundant crops
محصولات فراوان

2. superabundant moisture
رطوبت زیاد

3. Alleged good year is superabundant also be regional only, of structural sex and level sex.
[ترجمه گوگل]سال خوب ادعا شده بسیار فراوان است همچنین فقط منطقه ای باشد، از جنس ساختاری و جنسیت سطح
[ترجمه ترگمان]یک سال خوب نیز تنها منطقه ای است که روابط جنسی و روابط جنسی را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He from accredit to now, already years superabundant.
[ترجمه گوگل]او از اعتبار تا به حال، در حال حاضر سال بسیار فراوان است
[ترجمه ترگمان] اون از \"accredit\" تا حالا، سال ها پیش \"superabundant\" بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The circumstances differed now, chinese oil furnishs already by superabundant turn into insufficient.
[ترجمه گوگل]شرایط در حال حاضر متفاوت شده است، مبل های نفت چین در حال حاضر به میزان زیادی به ناکافی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]حالا شرایط فرق می کرد، روغن چینی در حال حاضر به by کافی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The social supply quantity of main produce is achieved basically self - sufficient and superabundant.
[ترجمه گوگل]مقدار عرضه اجتماعی محصول اصلی اساساً خودکفا و فوق العاده به دست می آید
[ترجمه ترگمان]مقدار تامین اجتماعی تولید اصلی اساسا به صورت خودکفا و superabundant بدست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As can be deposited in the liver and fat, assimilating superabundant vitamin A may also result in hypervitaminosis A.
[ترجمه گوگل]همانطور که می توان در کبد و چربی رسوب کرد، جذب ویتامین A فوق العاده نیز ممکن است منجر به هایپرویتامینوز A شود
[ترجمه ترگمان]همانطور که می توانید در کبد و چربی ته نشین شود، ویتامین A ممکن است منجر به hypervitaminosis A شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Golden gentleman is mirror red, this phenomenon had appeared superabundant in January, he tries to be operated with other way, inextricability still problem.
[ترجمه گوگل]جنتلمن طلایی قرمز آینه ای است، این پدیده در ژانویه بسیار فراوان ظاهر شده بود، او سعی می کند با روش دیگری عمل کند، هنوز مشکل جدا نشدنی است
[ترجمه ترگمان]مرد طلایی آینه ای است قرمز، این پدیده در ژانویه superabundant ظاهر شد، سعی می کند با روش دیگری عمل کند، اما هنوز هم مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When seeing Chen Xin, her gentle and quiet and superabundant confirm the figure in my heart.
[ترجمه گوگل]وقتی چن شین را می‌بینم، ملایمت، آرام و فوق‌العاده‌اش این شکل را در قلبم تأیید می‌کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که \"چن xin\" رو می بینم، آروم و ملایم و \"superabundant\" اون هیکل رو توی قلب من تایید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, go up to now already a week is superabundant, the constant city that regards core management as the layer and Rong Duo did not reach the designated position walk on duty.
[ترجمه گوگل]با این حال، تا به حال در حال حاضر یک هفته بسیار فراوان است، شهری ثابت که مدیریت اصلی را به عنوان لایه و Rong Duo به موقعیت تعیین شده نرسیده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تا به حال یک هفته پیش بروید، شهر ثابتی که مدیریت مرکزی را در نظر می گیرد، به عنوان لایه و Rong Duo به موقعیت تعیین شده در حال انجام وظیفه نمی رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وافر (صفت)
abundant, plentiful, luxuriant, plenteous, liberal, opulent, profuse, plenitudinous, umpteenth, umpteen, superabundant

زیاد (صفت)
wide, great, numerous, liberal, manifold, high, thick, vast, rife, heavy, generous, intense, extortionate, copious, fulsome, populous, immane, immoderate, superabundant, supererogatory

دارای وفور (صفت)
superabundant

انگلیسی به انگلیسی

• overly abundant, overly bountiful, excessive, more than is needed or desired
something that is superabundant exists in very large quantities or amounts; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس