sunstroke

/ˈsʌnstroʊk//ˈsʌnstrəʊk/

معنی: گرمازدگی، افتاب زدگی
معانی دیگر: آفتاب زدگی، طب افتاب زدگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: convulsions or a sudden inability to feel or move, brought on by overexposure to the sun or to excessive heat; insolation; heatstroke.

جمله های نمونه

1. Someone who is suffering from sunstroke feels dizzy and has a high temperature.
[ترجمه گوگل]فردی که از سکته آفتاب رنج می برد، احساس سرگیجه می کند و دمای بدنش بالاست
[ترجمه ترگمان]کسی که از sunstroke رنج می برد احساس سرگیجه می کند و دمای بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Someone who is suffering from sunstroke feels dizzy and has a high temperature, but does not sweat.
[ترجمه گوگل]فردی که دچار سکته‌ی آفتاب می‌شود، احساس سرگیجه می‌کند و دمای بدنش بالاست، اما عرق نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]کسی که از sunstroke رنج می برد احساس سرگیجه می کند و دمای بالایی دارد اما عرق نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It may indeed have been caused by sunstroke or by an epileptic seizure.
[ترجمه گوگل]در واقع ممکن است ناشی از سکته خورشیدی یا تشنج صرع باشد
[ترجمه ترگمان]در واقع ممکن است توسط sunstroke و یا حمله صرعی به وجود آمده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was suffering from sunstroke and she died within a short time.
[ترجمه گوگل]او از سکته آفتاب رنج می برد و در مدت کوتاهی درگذشت
[ترجمه ترگمان]او از شدت گرما رنج می برد و در مدت کوتاهی مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She hoped she would not get sunstroke.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که دچار آفتاب‌سوختگی نشود
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود که او را sunstroke نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sunstroke fever, throbbing headache, red face, stupor.
[ترجمه گوگل]تب آفتاب‌زدگی، سردرد ضربان‌دار، قرمزی صورت، بی‌حالی
[ترجمه ترگمان]تب sunstroke، سردرد، صورت سرخ، گیجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was treated for sunstroke.
[ترجمه گوگل]او برای سکته آفتاب تحت درمان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از شدت sunstroke درمان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Statistically, ninety-eight percent of all acute sunstroke cases are fatal.
[ترجمه گوگل]از نظر آماری، نود و هشت درصد از کل موارد سکته حاد خورشید کشنده است
[ترجمه ترگمان]از لحاظ آماری نود و هشت درصد تمام موارد sunstroke حاد مرگبار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was suffering from acute sunstroke, starvation and exhaustion.
[ترجمه گوگل]من از سکته حاد آفتاب، گرسنگی و خستگی رنج می بردم
[ترجمه ترگمان]من از شدت خستگی مفرط و گرسنگی و خستگی رنج می بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is the sunstroke prevention method with best summer?
[ترجمه گوگل]روش پیشگیری از سکته با بهترین تابستان چیست؟
[ترجمه ترگمان]روش پیش گیری sunstroke با بهترین تابستان چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had sunstroke and dropped out.
[ترجمه گوگل]او آفتاب گرفت و درس را رها کرد
[ترجمه ترگمان]او sunstroke کرده بود و بیرون انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Improving working environment, implementing plans and measures for sunstroke prevention and cold prevention.
[ترجمه گوگل]بهبود محیط کار، اجرای طرح ها و اقدامات پیشگیری از آفتاب زدگی و سرماخوردگی
[ترجمه ترگمان]بهبود محیط کاری، اجرای برنامه ها و تدابیری برای پیش گیری sunstroke و جلوگیری از سرما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old lady was treated for sunstroke.
[ترجمه گوگل]پیرزن به دلیل سکته آفتاب تحت درمان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آن خانم پیر را به علت افزایش sunstroke درمان کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's too hot – you could easily get sunstroke.
[ترجمه گوگل]هوا خیلی گرم است - شما به راحتی ممکن است دچار آفتاب سوختگی شوید
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی داغ است - به راحتی می توان sunstroke کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرمازدگی (اسم)
heat exhaustion, heatstroke, sunstroke

افتاب زدگی (اسم)
sunstroke, sunburn

انگلیسی به انگلیسی

• (pathology) siriasis, serious condition caused by excess exposure to the sun (characterized by fever, weakness, and possible coma or death)
sunstroke is an illness caused by spending too much time in the sunshine.

پیشنهاد کاربران

if justin doesnt wear a hat, he gets sunstroke
آفتاب زدگی/گرما زدگی /
آفتاب زدگی
آفتاب خوردگی

بپرس