sunspot

/ˈsənˌspɑːt//ˈsʌnspɒt/

معنی: لکه روی خورشید
معانی دیگر: لکه ی خورشید، کلف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one of the dark, recurring patches that are sometimes seen on the sun's surface and that affect the earth's magnetic fields.

جمله های نمونه

1. Studies link the drought to a sunspot cycle not due to end until the millennium.
[ترجمه گوگل]مطالعات خشکسالی را به چرخه لکه های خورشیدی مرتبط می دانند که قرار نیست تا هزاره پایان یابد
[ترجمه ترگمان]مطالعات، خشکسالی را به چرخه sunspot پیوند می دهد که تا هزاره به پایان نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are probably produced by variations in sunspot activity.
[ترجمه گوگل]آنها احتمالاً با تغییرات فعالیت لکه های خورشیدی تولید می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها احتمالا با تغییرات در فعالیت sunspot تولید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It also shows a clear relationship with sunspot activity; by and large there are fewer sunspots when the Sun is bigger.
[ترجمه گوگل]همچنین رابطه واضحی با فعالیت لکه های خورشیدی نشان می دهد به طور کلی، زمانی که خورشید بزرگتر است، لکه های خورشیدی کمتری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین یک رابطه مشخص با فعالیت sunspot نشان می دهد؛ تا وقتی که خورشید بزرگ تر باشد، لکه نور کمتری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The green coronal line above sunspot group of No. 5629 of 5 Agu.
[ترجمه گوگل]خط تاج سبز بالای گروه لکه های خورشیدی شماره 5629 از 5 آگو
[ترجمه ترگمان]The green که بر روی گروه sunspot شماره ۵ of قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When sunspot numbers drop at the end of each 11-year cycle, solar storms die down and all becomes much calmer.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تعداد لکه های خورشیدی در پایان هر چرخه 11 ساله کاهش می یابد، طوفان های خورشیدی خاموش می شوند و همه چیز بسیار آرام تر می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تعداد sunspot در پایان هر چرخه ۱۱ ساله کاهش پیدا می کند، طوفان های خورشیدی می میرند و همه چیز بسیار آرام تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These faculae frequently are the forerunners of sunspot formation.
[ترجمه گوگل]این گونه ها اغلب پیشروهای تشکیل لکه های خورشیدی هستند
[ترجمه ترگمان]این faculae غالبا پیشگام تشکیل sunspot هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A few weeks ago, one small candidate reverse sunspot was sited but faded quickly.
[ترجمه گوگل]چند هفته پیش، یک لکه معکوس کوچک کاندیدای خورشید یافت شد اما به سرعت محو شد
[ترجمه ترگمان]چند هفته پیش، یک کاندید کوچک کاندید شدن جا به جا شد اما به سرعت محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shrinks the sunspot the bridge, the ship, the human, is moving slowly, all not anxious appearance.
[ترجمه گوگل]لکه خورشید را کوچک می کند پل، کشتی، انسان، به آرامی حرکت می کند، همه ظاهر مضطرب نیست
[ترجمه ترگمان]کشتی، کشتی، آن کشتی، آن کشتی که به آرامی حرکت می کند، به آرامی حرکت می کند، همه نگران و نگران نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Recently, the sunspot activity is relatively low while the sun in a quiet period for extravehicular astronauts to walk.
[ترجمه گوگل]اخیراً فعالیت لکه های خورشیدی نسبتاً کم است در حالی که خورشید در یک دوره آرام برای راه رفتن فضانوردان خارج از خودرو قرار دارد
[ترجمه ترگمان]اخیرا، فعالیت sunspot نسبتا پایین است در حالی که خورشید در یک دوره آرام برای extravehicular فضانورد برای پیاده روی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The above sunspot spot, all is the sadness which you gives!
[ترجمه گوگل]لکه ی بالا، همه ی غمی است که می دهی!
[ترجمه ترگمان]هر چه که بالاتر باشد، تمام آن غمی است که به شما می دهد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We observe three sunspot groups on the disc.
[ترجمه گوگل]ما سه گروه لکه های خورشیدی را روی دیسک مشاهده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سه گروه sunspot را روی دیسک مشاهده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The darkest region of a sunspot.
[ترجمه گوگل]تاریک ترین منطقه یک لکه خورشیدی
[ترجمه ترگمان]تاریک ترین بخش یک sunspot
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here a white sunspot shoots out giant magentic spikes into space.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک لکه سفید خورشیدی میخ های مغناطیسی غول پیکر را به فضا پرتاب می کند
[ترجمه ترگمان]در اینجا یک sunspot سفید به بیرون می جهد و سیخ های غول پیکر را به داخل فضا پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They also wondered whether this cessation of sunspot activity indicates an upcoming return of the Maunder Minimum, a 70-year sunspot drought seen from 1645-17
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تعجب کردند که آیا این توقف فعالیت لکه های خورشیدی نشان دهنده بازگشت آتی کمینه Maunder، یک خشکسالی لکه های خورشیدی 70 ساله است که از 1645-1717 مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین تعجب کردند که آیا این توقف فعالیت sunspot نشان دهنده بازگشت آتی of حداقل، یک خشکسالی ۷۰ ساله است که از ۱۶۴۵ تا ۱۷ میلادی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The broadcast was snapped for a few seconds by the sunspot activity.
[ترجمه گوگل]پخش برای چند ثانیه توسط فعالیت لکه های خورشیدی قطع شد
[ترجمه ترگمان]پخش برنامه برای چند ثانیه توسط فعالیت sunspot قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لکه روی خورشید (اسم)
sunspot

تخصصی

[برق و الکترونیک] لکه خورشیدی لکه تاریکی روی خورشید، که معمولاً با طوفانهای مغناطیسی روی زمین همراه است و روی مخابرات رادیویی در بسامدهای پایین تر تأثیر می گذارد.
[آب و خاک] لکه خورشیدی

انگلیسی به انگلیسی

• relatively cool region which appears as a dark spot on the sun; summer resort (slang)

پیشنهاد کاربران

لکه خورشیدی رویدادی موقت بر روی سطح خورشید ( نورسپهر/فوتوسفر ) است که به صورت لکه هایی تاریک تر از نواحی اطراف آنها به وسیله فعالیت های شدید شار مغناطیسی که مانع از انتقال گرما می شود به وجود می آید. این لکه ها به علت کاهش درجه حرارت سطح خورشید در آن ناحیه ها به وجود می آیند. لکه های خورشیدی دارای قطرهایی به ابعاد ۱۶ کیلومتر ( ۱۰ مایل ) تا ۱۶۰٬۰۰۰ کیلومتر ( ۱۰۰٬۰۰۰ مایل ) هستند و بزرگ ترین آن ها بدون تلسکوپ هم قابل مشاهده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I got a sunspot on my cheek from spending too much time at the beach.
A person might say, “I hate it when I get a sunspot on my nose after a day in the sun. ”
Another might comment, “I need to wear sunscreen to prevent sunspots from appearing on my face. ”

sunspot
sunspot ( نجوم )
واژه مصوب: کَلَف
تعریف: لکه‏های تاریکی بر سطح خورشید که دمای کمتری در مقایسه با اطراف خود دارند|||متـ . لکۀ خورشیدی

بپرس