sunless

/ˈsənləs//ˈsʌnləs/

معنی: بی نور، بی آفتاب
معانی دیگر: بی خورشید، کم آفتاب، کم نور، تیره، تاریک، بی افتاب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sunlessness (n.)
(1) تعریف: lacking sunlight; dark.

(2) تعریف: gloomy, bleak, or melancholy.
مشابه: cheerless

جمله های نمونه

1. The day dawned sunless and with a low cloud base.
[ترجمه گوگل]روز بدون آفتاب و با پایگاه ابر کم طلوع کرد
[ترجمه ترگمان]آفتاب طلوع کرده بود و ابری از ابره ای پایین دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was a grey and sunless day and our spirits were low.
[ترجمه گوگل]روز خاکستری و بی آفتابی بود و روحیه ما ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]آن روز یک روز آفتابی و بدون آفتاب بود و روحیه ما ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Carmen stayed behind in the dark, sunless room.
[ترجمه گوگل]کارمن در اتاق تاریک و بدون آفتاب ماند
[ترجمه ترگمان]کار من در اتاق تاریک و بی آفتاب ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On sunless Beltanes he had invariably found himself alone there, but never on such a glorious evening as this.
[ترجمه گوگل]در Beltanes بدون آفتاب او همیشه خود را در آنجا تنها می‌دید، اما هرگز در چنین عصر باشکوهی مانند این
[ترجمه ترگمان]در آفتاب بی آفتاب، همیشه خود را در آنجا تنها می یافت، اما نه در چنین عصر باشکوهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most flowers will not grow in a sunless place.
[ترجمه گوگل]بیشتر گلها در مکانی بدون آفتاب رشد نمی کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر گل ها در جای بی آفتاب رشد نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a sunless morning; the cold feeling is intense.
[ترجمه گوگل]در یک صبح بدون آفتاب؛ احساس سرما شدید است
[ترجمه ترگمان]صبح بی آفتاب، احساس سرما شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most have long since gone, leaving behind their legacy of sunless, blanket afforestation.
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها مدت‌هاست که رفته‌اند و میراث خود را از جنگل‌کاری بدون آفتاب و پتو به جای گذاشته‌اند
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها مدت ها است که رفته اند و میراث خود را از جنگلکاری در آفتاب گرفته و blanket را پشت سر گذاشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When he drove home across the bridge, their sullen sunless sky came with him.
[ترجمه گوگل]وقتی از روی پل به خانه رفت، آسمان عبوس بدون آفتاب آنها نیز با او آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی از پل عبور کرد، آسمان تیره و تیره آن ها با او فرا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A pair of collared doves were moaning in the trees overhead; the day was absolutely still - sunless and oppressive.
[ترجمه گوگل]یک جفت کبوتر طوقی روی درختان بالای سرشان ناله می کردند روز کاملاً ساکن بود - بدون آفتاب و ظالمانه
[ترجمه ترگمان]یک جفت کبوتر یقه دار بالای سر درختان ناله می کردند و روز کاملا بی آفتاب و ناراحت کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It would be absurd to approve of such events taking place on grey, sunless days in dark, depressing places.
[ترجمه گوگل]تایید چنین رویدادهایی در روزهای خاکستری و بدون آفتاب در مکان‌های تاریک و افسرده بی‌معنی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]محال است که چنین حوادثی روی خاکستری و بی آفتاب و بی آفتاب در جاه ای تاریک و تیره رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. London had been grit grey for months, and Jay fought the sunless skies with the blade of keen memory.
[ترجمه گوگل]لندن برای ماه‌ها خاکستری بود، و جی با تیغ حافظه‌ی تیزش با آسمان‌های بی‌آفتاب جنگید
[ترجمه ترگمان]ماه ها بود که لندن به خاکستری گراییده بود و جی با تیغه آن به آسمان بدون آفتاب جنگیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I could hear some wind which reached down to the cellars of a sunless earth.
[ترجمه گوگل]صدای باد را می شنیدم که تا زیرزمین های زمین بی آفتاب می رسید
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای وزش بادی را بشنوم که به اعماق زمین خورشید بی آفتاب می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But between commissions, they are just as likely to strike out on their own, attempting to uncover the location of another mind flayer outpost, or better yet, a sunless city.
[ترجمه گوگل]اما در بین کمیسیون‌ها، آنها به همان اندازه احتمال دارد که خودشان حمله کنند، و تلاش می‌کنند موقعیت یک پاسگاه دیگر ذهنی یا بهتر از آن، یک شهر بدون آفتاب را کشف کنند
[ترجمه ترگمان]اما بین کمیسیون ها، آن ها به احتمال زیاد به خودشان حمله می کنند و تلاش می کنند تا محل یک ایست بازرسی ذهنی دیگر را کشف کنند، یا بهتر است، یک شهر بی آفتاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her complexion was insipidly fair, and the two smooth bands of hair beneath her cap were of that sunless flaxen hue which generally accompanies pink cheeks and white eyelashes.
[ترجمه گوگل]رنگ چهره او به طرز نامفهومی روشن بود و دو نوار موی صاف زیر کلاهش از آن رنگ کتان بدون آفتاب بود که عموماً با گونه های صورتی و مژه های سفید همراه است
[ترجمه ترگمان]رنگ چهره اش بور بود و دو دسته موهای صاف زیر کلاهش از آن رنگ آبی بی آفتاب بودند که معمولا با گونه های صورتی و مژه های سفید همراه می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نور (صفت)
pale, glassy, lightless, sunless, lackluster

بی آفتاب (صفت)
sunless

انگلیسی به انگلیسی

• lacking sunshine; cheerless, gloomy
days or places that are sunless have no sunshine.

پیشنهاد کاربران

بپرس