sunk

/ˈsəŋk//sʌŋk/

معنی: فرو رفته، غرق
معانی دیگر: زمان گذشته و اسم مفعول: sink، رجوع شود به: sunken، قسمت سوم knis

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of sink.

جمله های نمونه

1. sunk in depression
غرق در افسردگی

2. be sunk in something
در اندوه غرق بودن

3. he has sunk in the estimation of his friends
از نظر دوستانش افتاده است.

4. a new tunnel was sunk into the mountain
یک تونل جدید در کوه کنده شد.

5. the gloomy truth has sunk in that freedom will not come so soon
این واقعیت غم افزا در مغزها جایگزین شده است که آزادی به این زودی ها به دست نخواهد آمد.

6. the value of our currency has sunk
ارزش پول ما خیلی کم شده است.

7. if the bank goes bankrupt, i'll be sunk
اگر بانک ورشکست شود کار من ساخته است.

8. The ship was sunk on express orders from the Prime Minister.
[ترجمه گوگل]این کشتی به دستور صریح نخست وزیر غرق شد
[ترجمه ترگمان]کشتی به دستور نخست وزیر غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She just sat there, sunk in depression.
[ترجمه گوگل]او فقط همانجا نشسته بود، غرق در افسردگی
[ترجمه ترگمان]او فقط آنجا نشسته بود و در افسردگی فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her voice had sunk even lower as she went on.
[ترجمه گوگل]هرچه پیش می رفت صدایش پایین تر آمده بود
[ترجمه ترگمان]صدایش پایین رفته بود، همچنان که ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pound has sunk to its lowest recorded level against the dollar.
[ترجمه گوگل]پوند در برابر دلار به پایین ترین سطح ثبت شده خود رسیده است
[ترجمه ترگمان]پوند در پایین ترین سطح ثبت شده خود در برابر دلار قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Student numbers have sunk considerably this year.
[ترجمه گوگل]تعداد دانشجویان امسال به میزان قابل توجهی کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]امسال تعداد دانشجویان به طور چشمگیری کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His voice had sunk to a conspiratorial whisper.
[ترجمه گوگل]صدایش در زمزمه ای توطئه آمیز فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به نجوایی conspiratorial فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It seemed as though the ship had sunk without trace.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که کشتی بدون هیچ اثری غرق شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کشتی بدون هیچ ردی غرق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old man had sunk to his knees.
[ترجمه گوگل]پیرمرد تا زانو فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]پیرمرد زانو زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرو رفته (صفت)
depressed, sunk

غرق (صفت)
sunk, drowned, obsessed

انگلیسی به انگلیسی

• doomed, ruined, beyond help (informal)
sunk is the past participle of sink.

پیشنهاد کاربران

صرف شده
Sink | Sank | Sunk/Sunken | Sinking | Sinks
A Sunken boat : یک قایق غرق شده
A Shipwreck : یک کشتی غرق شده
Sunk cost
هزینه از دست رفته و بی بازگشت
ریخته شده
از دست رفته
نابرگشتنی

بپرس