sundry

/ˈsəndri//ˈsʌndri/

معنی: گوناگون، متفرقه
معانی دیگر: خرده ریز، جوراجور، متعدد، فراوان، چندین، مخلفات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of various kinds; miscellaneous.
مترادف: divers, diverse, miscellaneous, varied, various
مشابه: assorted, manifold, multifarious, odd, several

- The drawer was filled with sundry items, such as coins, paper clips, a yo-yo, and old candy wrappers.
[ترجمه گوگل] کشو پر از اقلام مختلف بود، مانند سکه، گیره کاغذ، یویو، و بسته بندی های آب نبات قدیمی
[ترجمه ترگمان] کشو پر از اقلام مختلف بود، مثل گیره کاغذ، گیره کاغذ و بسته شکلات کهنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sundry people of influence
چندین آدم بانفوذ

2. iowa's sundry revenues
درآمدهای متفرقه ی ایالت ایوا

3. on sundry occasions
در مواقع متعدد

4. trousers and sundry other items of clothing
شلوار و دیگر اقلام متعدد پوشاک

5. all and sundry
همه کس،همه،مرد و زن و پیر و جوان

6. he invited all and sundry to his birthday
برای روز تولدش همه را از بزرگ و کوچک دعوت کرد.

7. We had sundry visitations from the Tax Inspector.
[ترجمه گوگل]بازدیدهای مختلفی از بازرس مالیات داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما یه سری اطلاعات مختلف از بازرس مالیاتی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scientists, business people, and sundry others gathered on Monday for the official opening.
[ترجمه گوگل]دانشمندان، بازرگانان و بسیاری دیگر روز دوشنبه برای افتتاحیه رسمی گرد هم آمدند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان، افراد تجاری و دیگر افراد دیگر روز دوشنبه برای افتتاح رسمی گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She invited all and sundry to her party.
[ترجمه گوگل]او همه و همه را به مهمانی خود دعوت کرد
[ترجمه ترگمان]همه آن ها را به مهمانی دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sundry distant relatives, most of whom I hardly recognized, turned up for my brother's wedding.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اقوام دور، که اکثر آنها را به سختی می شناختم، برای عروسی برادرم حاضر شدند
[ترجمه ترگمان]خویشاوندان دور من، بیشتر کسانی را که به زحمت تشخیص داده بودم، برای عروسی برادرم پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was known to all and sundry as Bella.
[ترجمه گوگل]او را همه و همه با نام بلا می شناختند
[ترجمه ترگمان]او همه چیز را به عنوان بلا می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In addition, the Secretary drove the tractor on sundry duties.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، وزیر تراکتور را در وظایف مختلف رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، وزیر تراکتور را به وظایف مختلف هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Either keeping personal creditors accounts or making sundry creditors adjustments can consume inordinate amounts of administrative and accounting time.
[ترجمه گوگل]نگه داشتن حساب های بستانکاران شخصی یا انجام تعدیلات بستانکاران مختلف می تواند مقدار زیادی از زمان اداری و حسابداری را مصرف کند
[ترجمه ترگمان]در صورت نگهداری حساب های طلبکاران شخصی و یا ایجاد حساب های طلبکاران مختلف، می توانند مقادیر فراوانی از زمان اجرایی و حسابداری را مصرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The anchors are usually linked by sundry cords and tapes of varying age and wear.
[ترجمه گوگل]لنگرها معمولاً با طناب ها و نوارهای مختلف با سن و سایش متفاوت به هم وصل می شوند
[ترجمه ترگمان]لنگرها به طور معمول با رشته های مختلف و نوارهای سن و فرسودگی متفاوت متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was, of course, revered by all and sundry in the hutted West Camp, Cranwell.
[ترجمه گوگل]او البته مورد احترام همه و همه در کمپ غرب، کرانول بود
[ترجمه ترگمان]البته او مورد احترام همگان بود و در کمپ غربی hutted، Cranwell مورد احترام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The only faces that greeted them belonged to sundry dead abbots glaring down from dusky oil paintings.
[ترجمه گوگل]تنها چهره‌ای که به آنها سلام می‌کرد متعلق به بسیاری از راهب‌های مرده بود که از نقاشی‌های رنگ روغن تاریک به پایین خیره می‌شدند
[ترجمه ترگمان]تنها چهره ای که به آن ها خوش آمد گفت متعلق به sundry بود که از نقاشی های روغنی که به آن ها خیره شده بودند، به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوناگون (اسم)
sundries, sundry

متفرقه (صفت)
miscellaneous, sundry

انگلیسی به انگلیسی

• various, miscellaneous, assorted
if you refer to sundry things or people, you mean several things or people of various sorts; a formal use.
all and sundry means everyone; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Various kinds or types; diverse ⚖️
🔍 مترادف: Various
✅ مثال: The shop sold sundry items, from tools to clothing, catering to a wide range of customers.
sungry
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sundries
✅️ صفت ( adjective ) : sundry
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس