sunburned

جمله های نمونه

1. sunburned skin peels
پوست (بدن) که در آفتاب سوخته است ور می آید.

2. i get sunburned easily
من زود آفتاب زده می شوم.

3. He is sunburned from a day on the beach.
[ترجمه گوگل]او از یک روز در ساحل آفتاب سوخته است
[ترجمه ترگمان] از یه روز تو ساحل آفتاب سوخته شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A badly sunburned face or back is extremely painful.
[ترجمه گوگل]صورت یا پشت به شدت آفتاب سوخته بسیار دردناک است
[ترجمه ترگمان]یک چهره آفتاب سوخته یا عقب خیلی دردناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And so the sight of this deeply sunburned soldier turned all heads.
[ترجمه گوگل]و بنابراین دیدن این سرباز عمیقاً آفتاب سوخته همه سرها را برگرداند
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب مشاهده این سرباز آفتاب سوخته همه سرها را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was tall, and looked sunburned, as if he had spent time recently in a climate far from the Hebrides.
[ترجمه گوگل]قد بلندی داشت و آفتاب سوخته به نظر می رسید، انگار اخیراً در آب و هوای دور از هیبریدها گذرانده باشد
[ترجمه ترگمان]او قد بلندی داشت و آفتاب سوخته به نظر می رسید، انگار که این اواخر وقتش را در آب و هوای far گذرانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I got sunburned, and now my face is peeling.
[ترجمه گوگل]من آفتاب سوختم و حالا صورتم پوست می کند
[ترجمه ترگمان]آفتاب زده می شوم و حالا صورتم پوست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His face was a sunburned mixture of sea, mountains and seaweed.
[ترجمه گوگل]صورتش مخلوطی از دریا، کوه و جلبک دریایی بود که آفتاب سوخته بود
[ترجمه ترگمان]صورتش مخلوطی از دریا و کوه و جلبک دریایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The old man looked at him with his sunburned, confident loving eyes.
[ترجمه گوگل]پیرمرد با چشمان عاشق و عاشق آفتاب سوخته اش به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با چشم های آفتاب زده و confident به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He anointed the sunburned places with cold cream.
[ترجمه گوگل]جاهای آفتاب سوخته را با کرم سرد مسح کرد
[ترجمه ترگمان] اون مناطق آفتاب سوخته رو با کرم مرطوب درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He anointed sunburned place with cold cream.
[ترجمه گوگل]محل آفتاب سوخته را با کرم سرد مسح کرد
[ترجمه ترگمان]اونجا رو با خامه سرد ماساژ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He anointed sunburned places with cold cream.
[ترجمه گوگل]جاهای آفتاب سوخته را با کرم سرد مسح کرد
[ترجمه ترگمان]places را با خامه سرد متبرک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was sunburned, shaggy - haired, a little aloof, and solitary.
[ترجمه گوگل]من آفتاب سوخته، پشمالو - مو، کمی گوشه گیر و منزوی بودم
[ترجمه ترگمان]من آفتاب سوخته و موهای ژولیده و کمی گوشه گیر و منزوی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her face is always sunburned and very well made up.
[ترجمه گوگل]صورتش همیشه آفتاب سوخته و خیلی خوب آرایش شده است
[ترجمه ترگمان]صورتش همیشه آفتاب سوخته و خیلی خوب ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sunburnt, burned by the sun, inflamed as a result of overexposure to the sun's rays

پیشنهاد کاربران

sunslashed
a terribly awful sunburn; peeling, red, sensitive
written originally in lord of the flies
“he lifted the sh - ll and looked around at the sunslashed faces” – lord of the flies, william golding
آفتاب سوخته درسته
آفتاب سوختگی غلطه
آفتاب سوختگی

بپرس