summoning

جمله های نمونه

1. The sudden summoning of the Cabinet underlines the seriousness of the situation.
[ترجمه گوگل]احضار ناگهانی کابینه حاکی از جدی بودن وضعیت است
[ترجمه ترگمان]فراخوان ناگهانی هیات دولت بر وخامت اوضاع تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mungo closed his eyes, summoning back the image he had tried to capture in the barrow.
[ترجمه گوگل]مونگو چشمانش را بست، و تصویری را که سعی کرده بود در بارو ثبت کند، فراخواند
[ترجمه ترگمان]Mungo چشمانش را بست و تصویری را که سعی کرده بود در چرخ دستی ثبت کند را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He turned and, summoning two of his fellows across, hurried away, whispering something to his companions.
[ترجمه گوگل]برگشت و با احضار دو نفر از همنوعانش، با عجله رفت و چیزی برای همراهانش زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]برگشت و دو نفر از افرادش را جمع کرد و با عجله از اتاق بیرون رفت و با رفقایش چیزی زمزمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jack Kennedy summoning Robert Frost to deliver an inauguration poem and confer a bardic benediction on the new administration.
[ترجمه گوگل]جک کندی رابرت فراست را احضار می کند تا شعری را برای مراسم تحلیف ارائه کند و به دولت جدید ادای احترام کند
[ترجمه ترگمان]جک کندی به رابرت فراست احضار شد تا یک شعر افتتاح کند و در مورد دولت جدید دعای خیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Summoning the presence not to say something catty, I said something silly.
[ترجمه گوگل]حضور را احضار كردم كه حرف زشتي نزنم، حرف احمقانه اي زدم
[ترجمه ترگمان]او را به این نکته آگاه کرد که چیزی شبیه به گربه نیست، من گفتم که چیزی ابلهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. During the late afternoon I received another call summoning a further Cabinet meeting at 30 p. m.
[ترجمه گوگل]در اواخر بعدازظهر با من تماس دیگری دریافت کردم که جلسه بعدی کابینه را در ساعت 30 شب فراخواند متر
[ترجمه ترگمان]در اواخر بعد از ظهر یک فراخوان دیگر برای احضار یک جلسه کابینه بیشتر در ساعت ۳۰ بعد از ظهر دریافت کردم متر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Well, I have now marshalled my thoughts, summoning memories from that summer over seventy years ago.
[ترجمه گوگل]خوب، من اکنون افکارم را به هم ریخته ام و خاطرات آن تابستان بیش از هفتاد سال پیش را جمع آوری کرده ام
[ترجمه ترگمان]خوب، من حالا افکارم را منظم کردم و خاطرات آن تابستان را بیشتر از هفتاد سال پیش فرا خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Summoning the umpires he demanded justice.
[ترجمه گوگل]با احضار داوران خواستار عدالت شد
[ترجمه ترگمان]داور شرط را جمع آوری می کند و عدالت را طلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fixed a crash with summoning a creature and immediately exiting the cell.
[ترجمه گوگل]با احضار یک موجود و خروج فوری از سلول، تصادف را برطرف کرد
[ترجمه ترگمان]یک سانحه را با احضار یک موجود ثابت کرد و بلافاصله از اتاق خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Week of Conjuration : Skill level of all Summoning Magic spells increased to maximum during battles.
[ترجمه گوگل]Week of Conjuration: سطح مهارت همه جادوهای جادوی احضار در طول نبردها به حداکثر افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]هفته of: سطح مهارت همه طلسم های جادوی جمع به حداکثر طول جنگ افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hundreds of policemen were summoning up to block the main roads.
[ترجمه گوگل]صدها پلیس برای بستن راه های اصلی احضار شده بودند
[ترجمه ترگمان]صدها پلیس برای مسدود کردن جاده های اصلی فراخوانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Summoning one of his shrewdest ministers, Count d'Argenson, the king asked him whether he could diplomatically unsnarl the traffic jams.
[ترجمه گوگل]پادشاه با احضار یکی از زیرک ترین وزرای خود، کنت d'Argenson، از او پرسید که آیا می تواند به صورت دیپلماتیک از راه بندان عبور کند
[ترجمه ترگمان]شاه از او پرسید که یکی از بزرگ ترین وزیران او، کنت Argenson، شاه از او پرسید که آیا می تواند از ترافیک هوایی خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wildlife photographer Frans Lanting caught an emperor penguin summoning its offspring from a mass of youngsters in Antarctica.
[ترجمه گوگل]فرانس لنتینگ، عکاس حیات وحش، یک پنگوئن امپراتور را در حال احضار فرزندانش از میان انبوهی از جوانان در قطب جنوب شکار کرد
[ترجمه ترگمان]عکاس حیات وحش، فرانس Lanting، یک penguin امپراتور را دستگیر کرد که فرزندان آن را از گروهی از جوانان در قطب جنوب احضار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Summoning Swarm – the ground surrounding the Mantis will begin to swarm with small beetles ( swarm - statted ).
[ترجمه گوگل]احضار ازدحام - زمین اطراف آخوندک با سوسک های کوچک شروع به ازدحام خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]ازدحام جمع آوری - زمین اطراف the شروع به جمع کردن با سوسک های کوچک می کند (swarm - statted)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• convening, assembling; act of requesting the presence of; act of ordering to appear before a court; demanding; rousing

پیشنهاد کاربران

The queen summoned him back to the palace
ملکه او را به کاخ احضار کرد .
احضار

بپرس