تداعی کردن، زنده کردن گذشته، به فکر فروبردن، در کشیدن از، بیرون کشیدن، برانگیختن.
مثال:
ترجمه پیشنهادی:
با دیدن خانه قدیمی خاطرات بچگی اش زنده شد.
زنده کردن ( خاطره و اتفاق در گذشته )
باعث به یاد آوردن یا فکر کردن یا تصور کردن در مورد خاطره یا اتفاقی
سعی زیاد کردن برای به دست آوردن شجاعت ، انرژی ، قدرت واستقامت چون بهش نیاز داری
سعی زیاد کردن برای به دست آوردن شجاعت ، انرژی ، قدرت واستقامت چون بهش نیاز داری