summit

/ˈsəmət//ˈsʌmɪt/

معنی: اوج، قله، نوک، اعلی درجه، ذروه، منتها درجه، منتهی
معانی دیگر: چکاد، شخ، اوج (اوگ)، تارک، سر، ستیغ، وابسته به سران دولت ها، - سران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the part with the highest elevation, esp. of a mountain; peak.
مترادف: apex, peak, pinnacle, tip, vertex
متضاد: base, bottom
مشابه: altitude, height

- They felt exhilarated when they reached the summit of the mountain.
[ترجمه گوگل] وقتی به قله کوه رسیدند احساس شادی کردند
[ترجمه ترگمان] وقتی به قله کوه رسیدند احساس خوشحالی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the highest point of success or accomplishment.
مترادف: acme, apex, climax, culmination, height, peak, zenith
متضاد: nadir
مشابه: top

- She was at the summit of her career in 1986.
[ترجمه گوگل] او در سال 1986 در اوج کار خود بود
[ترجمه ترگمان] او در سال ۱۹۸۶ در راس کارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the highest level, as of leaders of a government.

- Only those of the summit were privy to the information.
[ترجمه گوگل] فقط افراد حاضر در اجلاس از این اطلاعات مطلع بودند
[ترجمه ترگمان] تنها کسانی که در این اجلاس حضور داشتند از این اطلاعات آگاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a meeting of government leaders of the highest level, esp. one in which negotiations will take place.

- The summit on arms limitations is scheduled to be held in Beijing.
[ترجمه گوگل] اجلاس محدودیت های تسلیحاتی قرار است در پکن برگزار شود
[ترجمه ترگمان] نشست محدودیت های نظامی قرار است در پکن برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: involving government officials of the highest rank.

- Leaders of twelve countries will be attending the summit meeting.
[ترجمه گوگل] رهبران دوازده کشور در این نشست شرکت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] رهبران دوازده کشور در نشست سران شرکت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a summit meeting
ملاقات سران

2. the summit is at an elevation of ten thousand meters
قله در ارتفاع ده هزار متری (از سطح دریا) قرار دارد.

3. the summit of a mountain
قله ی یک کوه

4. the summit of a wave
تارک موج

5. this summit is topped by only three other peaks in the world
در جهان فقط سه قله ی دیگر از این قله بلندتر هستند.

6. just below the summit
درست زیر قله(ی کوه)

7. a whiff of fog hangs around the summit of damavand
توده ای از مه در اطراف قله ی دماوند قرار دارد.

8. he found enough strength to climb to the summit
او نیروی لازم برای رسیدن به قله را (در خود) پیدا کرد.

9. the road ascends sharply all the way to the summit
جاده تا سر کوه با شیب تند ادامه دارد.

10. Follow the very well-trodden path to the summit.
[ترجمه گوگل]مسیر بسیار پیموده شده را به سمت قله دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]مسیر بسیار خوب لگدمال شده را برای نشست دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As we approached the summit we were vouchsafed a rare vision.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به قله، دید نادری به ما داده شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که به قله آن نزدیک شدیم، یک دید نادر پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As we neared the summit, we were tiring fast.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به قله، به سرعت خسته می شدیم
[ترجمه ترگمان]همچنان که به قله نزدیک می شدیم، به شدت خسته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the summit there is a superb panorama of the Alps.
[ترجمه گوگل]از قله منظره ای عالی از آلپ به چشم می خورد
[ترجمه ترگمان]از این نشست دورنمایی عالی از کوه های آلپ دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We reached the summit at noon.
[ترجمه گوگل]ظهر به قله رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما ظهر به قله رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The climber edged slowly down from the summit of the mountain.
[ترجمه گوگل]کوهنورد به آرامی از قله کوه پایین آمد
[ترجمه ترگمان]کوهنورد به کندی از قله کوه پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This path leads to the summit.
[ترجمه گوگل]این مسیر به قله منتهی می شود
[ترجمه ترگمان]این مسیر به قله منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The summit ended with a joint pledge to limit pollution.
[ترجمه گوگل]این نشست با تعهد مشترک برای محدود کردن آلودگی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این نشست با یک تعهد مشترک برای محدود کردن آلودگی به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Those who turn back never reach the summit.
[ترجمه گوگل]کسانی که به عقب برمی گردند هرگز به قله نمی رسند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به عقب برمی گردند هرگز به قله نمی رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A Western European summit was held in Bonn.
[ترجمه گوگل]نشست اروپای غربی در بن برگزار شد
[ترجمه ترگمان]یک نشست اروپای غربی در بن برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اوج (اسم)
acme, climax, pinnacle, culmination, zenith, top, summit, apogee, apex, tip-top, pitch, crescendo, high tide, meridian, noontide

قله (اسم)
point, acme, climax, culmination, zenith, top, peak, summit, crest, vertex, knoll, pap, knap

نوک (اسم)
end, bill, point, top, head, tip, peak, summit, horn, apex, beak, vertex, barb, ascender, neb, knap, jag, fastigium, ridge, nib

اعلی درجه (اسم)
summit, apogee, tip-top

ذروه (اسم)
pinnacle, summit, apogee, ne plus ultra

منتها درجه (اسم)
climax, peak, summit, period, maximum, extreme

منتهی (اسم)
summit, extreme

تخصصی

[عمران و معماری] اوج - ستیغ
[ریاضیات] تارک، قله، اوج، رأس
[خاک شناسی] قله

انگلیسی به انگلیسی

• highest point, pinnacle, peak; greatest success, highest aspiration, highest level that can be reached; most important and influential government officials
a summit is a meeting between the leaders of different countries to discuss important matters.
the summit of a mountain is the top of it.

پیشنهاد کاربران

peak, apex, acme, summit : قله کوه
crown, crest : نوک تپه
top, tip : قله یا نوک تپه
این لغات گاهی اوقات به معنای بالای یک چیز یا نوک یک شیء به کار می روند.
قله، اجلاس
مثال: They reached the summit of the mountain just before sunset.
آن ها به قله کوه رسیدند، تازه پیش از غروب.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
همایش ، مجمع ، گردهمایی
summit 2 ( n ) =an official meeting or series of meetings between the leaders of two or more governments, at which they discuss important matters, e. g. a summit in Paris.
summit
summit 1 ( n ) ( sʌmət ) =the highest point of sth, especially the top of a mountain, e. g. We reached the summit at noon. This path leads to the summit.
summit
قله، اوج، نوک
قله
Peak
Top
قله
Watching the holy government of Imam zaman will be the summit of our happiness in this world
تماشا کردن دولت مقدس امام زمان نقطه اوج خوشبختی ما در این جهان خواهد بود
an important formal meeting between leaders of governments from two or more countries
اجلاس، مجمع، گردهمایی
World leaders will meet next week for their annual economic summit
a Summi World leaders held a crisis summit.
...
[مشاهده متن کامل]

Summit members met in Rome.
He said the environmental summit was all hypocrisy.
She refused to attend the summit on global warming. t meeting

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/summit
قله ی کوه سر کوه
همایش
اوج
عالی رتبه، سر ( ان ) مثل سران دولت ها
Summit noun the highest place on a mountain.
✔️قله
The most direct path to the summit is very steep and difficult
همایش ، گردهمایی
to summit
1. شرکت کردن در نشست سران
2. به قله صعود کردن
summited on May 29
1 - summit=summit meeting
اجلاس سران ( کشور ها و دولت ها )
nato summit, g20 summit
2 - top of the mountain
قله

نشست، کنفرانس، اجلاس
نشست
نشست سران ، دیدار سران
اجلاس
صعود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس