summarily


معنی: باشتاب
معانی دیگر: بطور خلاصه، مختصرا

جمله های نمونه

1. They were summarily ejected by the security guard.
[ترجمه گوگل]آنها به طور خلاصه توسط نگهبان اخراج شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور ناگهانی توسط گارد امنیتی اخراج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was summarily dismissed from his job.
[ترجمه گوگل]او به طور خلاصه از کار خود اخراج شد
[ترجمه ترگمان]او از شغلش اخراج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The report claims 1people were summarily executed by the guerrillas.
[ترجمه گوگل]این گزارش ادعا می کند که 1 نفر به طور خلاصه توسط چریک ها اعدام شدند
[ترجمه ترگمان]این گزارش ادعا می کند که ۱ نفر توسط شبه نظامیان اعدام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If caught, the men could be summarily shot as spies.
[ترجمه گوگل]در صورت دستگیری، این افراد می توانند به طور خلاصه به عنوان جاسوس تیرباران شوند
[ترجمه ترگمان]اگر دستگیر می شد، افراد به عنوان جاسوس به عنوان جاسوس کشته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conspirators were unmasked and summarily shot.
[ترجمه گوگل]توطئه گران نقاب بردار شدند و به طور خلاصه تیرباران شدند
[ترجمه ترگمان]توطئه گران را از دست داده بودند و از دست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fact he was summarily executed.
[ترجمه گوگل]در واقع او به طور خلاصه اعدام شد
[ترجمه ترگمان]در واقع summarily اعدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the end, the matter was summarily despatched.
[ترجمه گوگل]در نهایت موضوع به طور خلاصه ارسال شد
[ترجمه ترگمان]در پایان، موضوع از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But once again, urban parents recently were summarily rounded up and branded the culprits.
[ترجمه گوگل]اما یک بار دیگر، اخیراً والدین شهری به طور خلاصه جمع آوری شده و مقصر شناخته شدند
[ترجمه ترگمان]اما یک بار دیگر، والدین شهری به سرعت گرد آمدند و مجرمان را داغ زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most unsolicited scripts and script proposals get summarily returned to sender.
[ترجمه گوگل]بیشتر اسکریپت‌های ناخواسته و پیشنهادات فیلمنامه به طور خلاصه به فرستنده بازگردانده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر متن ناخواسته و script دست نوشته به طور خلاصه به فرستنده باز می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The case can be tried summarily only if the accused consents.
[ترجمه گوگل]رسیدگی اجمالی فقط در صورت رضایت متهم امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]پرونده را تنها در صورتی می توان امتحان کرد که متهمان رضایت دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Makarenko also dealt summarily with the Poltava educational authorities who had appointed him in the first place.
[ترجمه گوگل]ماکارنکو همچنین به طور خلاصه با مقامات آموزشی پولتاوا که در وهله اول او را منصوب کرده بودند، برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]Makarenko همچنین به مراجع آموزشی Poltava که او را در وهله اول منصوب کرده بودند، برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The proposal was summarily dismissed.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به طور خلاصه رد شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد به سرعت رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The previous commander had been summarily dismissed.
[ترجمه گوگل]فرمانده قبلی به طور خلاصه برکنار شده بود
[ترجمه ترگمان]فرمانده سابق به طور مختصر از کار برکنار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The employers learned of the letters and summarily dismissed the employees for gross misconduct.
[ترجمه گوگل]کارفرمایان از نامه ها مطلع شدند و به طور خلاصه کارمندان را به دلیل سوء رفتار فاحش اخراج کردند
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان از این نامه ها یاد گرفتند و به طور خلاصه کارمندان را به خاطر رفتار ناشایست اخراج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In that case, he should be summarily drawn and quartered.
[ترجمه گوگل]در آن صورت، او باید به طور خلاصه کشیده و یک چهارم شود
[ترجمه ترگمان]در این صورت او باید به طور کامل کشیده و quartered شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باشتاب (قید)
hotfoot, hastily, apace, summarily

انگلیسی به انگلیسی

• concisely, succinctly; rapidly, speedily, in a quick and unceremonious manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : summarize / sum
✅️ اسم ( noun ) : summary / summarization / sum
✅️ صفت ( adjective ) : summary
✅️ قید ( adverb ) : summarily
همینطوری، الکی، به راحتی ( بدون حساب کتاب و توضیح )
فورا و بدون تشریفات معمول
فورا و بدون هیچ بحثی

suddenly, without discussion or a legal process
به طور ناگهانی، ناگهان
فورا، سریعا

بپرس