sultan

/ˈsəltən//ˈsʌltən/

معنی: امیر، خسرو، سلطان
معانی دیگر: (عربی)، پادشاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the ruler of an Islamic country.

(2) تعریف: (cap.) any of the former rulers of Turkey.

جمله های نمونه

1. the sultan was stripped of all his powers
تمام اختیارات سلطان را از او گرفتند.

2. They made obeisance to the sultan.
[ترجمه گوگل]برای سلطان سجده کردند
[ترجمه ترگمان]نسبت به سلطان احترام می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Sultan was still nominally the Chief of Staff.
[ترجمه گوگل]سلطان هنوز اسماً رئیس ستاد بود
[ترجمه ترگمان]سلطان هنوز اسما رئیس ستاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The first comer was the Sultan himself.
[ترجمه گوگل]اولین کسی که آمد خود سلطان بود
[ترجمه ترگمان]اولین نفر سلطان خود سلطان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All the kingdom celebrated their return, and the sultan welcomed them with ten days of feasting.
[ترجمه گوگل]همه پادشاهی بازگشت آنها را جشن گرفتند و سلطان با ده روز ضیافت از آنها استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]همه کشور بازگشت خود را جشن گرفتند، و سلطان با ده روز جشن از آن ها استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Attorneys for Sheik Sultan did not return telephone messages left at their offices on Wednesday.
[ترجمه گوگل]وکلای شیخ سلطان پیام های تلفنی که روز چهارشنبه در دفترشان گذاشته شده بود را پس ندادند
[ترجمه ترگمان]وکلای شیخ سلطان پیام های تلفنی را که روز چهارشنبه در دفاتر خود باقی گذاشته بودند باز نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 1970 the Sandhurst-educated Sultan Qaboos bin Said decided that the situation in his backward country was intolerably dangerous.
[ترجمه گوگل]در سال 1970 سلطان قابوس بن سعید تحصیل کرده سندهرست به این نتیجه رسید که وضعیت در کشور عقب مانده او غیرقابل تحمل خطرناک است
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۰ سلطان قابوس پادشاه Sandhurst به این نتیجه رسید که وضعیت در کشور عقب افتاده او به طور غیرقابل تحملی خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She'd never ridden so big a horse as Sultan. and it gave her a great thrill.
[ترجمه گوگل]او هرگز به اندازه سلطان بر اسب بزرگی سوار نشده بود و این به او هیجان بزرگی داد
[ترجمه ترگمان]او هرگز اسب بزرگی را به عنوان سلطان سوار نکرده بود و آن را به هیجان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sultan Abdul-Malik sacked Powlus as time ran out, touching off a wild celebration.
[ترجمه گوگل]سلطان عبدالملک با پایان یافتن زمان پاولوس را برکنار کرد و یک جشن وحشیانه را برپا کرد
[ترجمه ترگمان]سلطان عبدالمالک در حالی که زمان به پایان رسیده بود، Powlus را غارت کرد و به یک جشن وحشیانه دست کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sultan was persuaded this time and agreed to the marriage.
[ترجمه گوگل]سلطان این بار متقاعد شد و با ازدواج موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]سلطان این بار قانع شد و موافقت خود را با این ازدواج اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Sultan deposited within this town a vast store of wealth.
[ترجمه گوگل]سلطان در این شهر ذخیره عظیمی از ثروت گذاشت
[ترجمه ترگمان]سلطان یک انبار بزرگ ثروت را در این شهر گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a little rich coming from the former sultan of sleaze.
[ترجمه گوگل]این کمی ثروتمند است که از سلطان سابق شلخته آمده است
[ترجمه ترگمان]این کمی غنی از سلطان سابق of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At first the rebels appealed to the sultan, whose authority they claimed to be upholding against the janissaries.
[ترجمه گوگل]در ابتدا شورشیان به سلطان متوسل شدند که ادعا می کردند از اقتدار او در برابر ینیچرها حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]در ابتدا شورشیان متوسل به سلطان، که قدرت آن را بر آن داشتند که از the دفاع کنند، متوسل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Training facility for Sumatran Elephants(Elephas maximus sumatrensis) in Sultan Sarief Qosim Forest Park.
[ترجمه گوگل]مرکز آموزش فیل های سوماترا (Elephas maximus sumatrensis) در پارک جنگلی سلطان سریف قسیم
[ترجمه ترگمان]امکانات آموزشی برای Sumatran فیل ها (Elephas)در پارک جنگلی سلطان Sarief
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lord Elgin claimed his imprimatur from an Ottoman sultan, who said he could remove anything from the Parthenon that did not interfere with the ancient citadel's walls.
[ترجمه گوگل]لرد الگین ادعای عدم تداخل خود را از یک سلطان عثمانی کرد که گفت می تواند هر چیزی را که با دیوارهای ارگ باستانی تداخل نداشته باشد از پارتنون حذف کند
[ترجمه ترگمان]لرد الگین متعلق به سلطان عثمانی بود که می گفت می تواند چیزی از پارتنون را حذف کند که در دیواره ای ارگ باستانی دخالتی نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امیر (اسم)
sultan, emir, kinglet, seigneur

خسرو (اسم)
czar, emperor, tzar, king, monarch, shah, sultan

سلطان (اسم)
sovereign, king, monarch, sultan, potentate

انگلیسی به انگلیسی

• sovereign of a muslim country; any of the rulers of the former ottoman empire
a sultan is a ruler in some muslim countries.

پیشنهاد کاربران

بپرس