sullenly


با ترشرویی، عبوسانه

جمله های نمونه

1. She turned her back to him and stared sullenly out of the window.
[ترجمه گوگل]پشتش را به او کرد و با عبوس از پنجره به بیرون خیره شد
[ترجمه ترگمان]پشت به او کرد و با ترشرویی از پنجره بیرون را نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A small child stood sullenly by her side.
[ترجمه گوگل]کودک کوچکی با عبوس در کنارش ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]بچه کوچکی در کنار او ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Legs crossed, head bowed and sullenly staring out of the window, Diana was mingling with tourists, businessmen and oil-rig workers.
[ترجمه گوگل]دایانا با پاهای روی هم، سر خمیده و عبوسانه از پنجره به بیرون خیره شده بود، با گردشگران، تاجران و کارگران دکل نفتی در می آمیخت
[ترجمه ترگمان]پاها را روی هم انداخت، سرش را خم کرد و با ترشرویی از پنجره بیرون را نگاه کرد، دیانا داشت با توریست ها، تجار، تجار و کارگرها حشر و نشر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "So what?" Tom said sullenly.
[ترجمه گوگل]"پس چی؟" تام با عبوس گفت
[ترجمه ترگمان]\"پس چی؟\" \" \" \"تام با ترشرویی گفت\" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sullenly Harry stood up to allow some one to push past into the aisle.
[ترجمه گوگل]هری عبوس بلند شد تا به کسی اجازه دهد از کنار راهرو عبور کند
[ترجمه ترگمان]هری از جایش برخاست و به کسی اجازه داد که از کنار راهرو رد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Back on the street, Lee-Cruz sullenly pushed the stroller toward the bus stop.
[ترجمه گوگل]در خیابان برگشت، لی کروز با عبوس کالسکه را به سمت ایستگاه اتوبوس هل داد
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت به خیابان، لی با حالتی گرفته کالسکه را به سمت ایستگاه اتوبوس راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Freddie stared sullenly at his younger brother.
[ترجمه گوگل]فردی با عبوس به برادر کوچکترش خیره شد
[ترجمه ترگمان]فردی با ترشرویی به برادر کوچک ترش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They appeared to regard him sullenly, barely speaking, and hardly looking in his direction.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او را عبوس می دانستند، به سختی صحبت می کرد و به سختی به سمت او نگاه می کردند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که با ترشرویی او را نگاه می کنند، به زحمت حرف می زنند، و به زحمت به طرف او نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "I've never seen it before," Harry said sullenly.
[ترجمه گوگل]هری با عبوس گفت: من قبلاً آن را ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]هری با بدخلقی گفت: قبلا ندیده بودمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He stared sullenly into space, pretending not to hear the jeers.
[ترجمه گوگل]او با عبوس به فضا خیره شد و وانمود کرد که صدای تمسخر را نمی شنود
[ترجمه ترگمان]با حالتی عبوس به فضا خیره شد و وانمود کرد که نمی شنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He listened sullenly, with averted gaze.
[ترجمه گوگل]او با عبوس، با نگاهی معطل گوش می داد
[ترجمه ترگمان]او با ترشرویی گوش می داد و نگاهش را به سوی او برمی گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such promises, said Apacides sullenly, are the tricks by which man is ever gulled.
[ترجمه گوگل]آپاسیدس با عبوس گفت که چنین وعده‌هایی همان حیله‌هایی هستند که انسان را همیشه به گلوله می‌کشند
[ترجمه ترگمان]Apacides با ترشرویی گفت: چه قولی، این tricks است که انسان در آن به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a few minutes they were paddling sullenly back to the boat.
[ترجمه گوگل]بعد از چند دقیقه آنها با عبوس به سمت قایق برگشتند
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد با ترشرویی پارو زدند و به طرف قایق رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sullenly Hendrik looked away from the tall bearded man.
[ترجمه گوگل]هندریک عبوس نگاهش را از مرد قد بلند ریش گرفت
[ترجمه ترگمان]به بیت از مرد ریشو بلند شد و به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He looked out of the window sullenly.
[ترجمه گوگل]با عبوس از پنجره به بیرون نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از پنجره به بیرون نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a sullen manner; sulkily, morosely; gloomily; slowly, sluggishly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : sullenness
✅️ صفت ( adjective ) : sullen
✅️ قید ( adverb ) : sullenly

بپرس