sulkily


با حالت قهر، با ترشرویی

جمله های نمونه

1. Tommy went sulkily off to bed.
[ترجمه گوگل]تامی با ناراحتی به رختخواب رفت
[ترجمه ترگمان]تامی با ترشرویی به بس تر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her lips pouted sulkily.
[ترجمه گوگل]لب هایش غمگین می خندیدند
[ترجمه ترگمان]لب هایش اخم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "You haven't got the right attitude," he said sulkily.
[ترجمه گوگل]با عبوس گفت: "تو نگرش درستی نداری "
[ترجمه ترگمان]با ترشرویی گفت: تو رفتار درستی نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I left sulkily and wondering what was wrong with me. It was a few decades ago. The world has changed so many times. Any tracks will be eroded by time.
[ترجمه گوگل]با ناراحتی رفتم و به این فکر کردم که چه بلایی سرم آمده است چند دهه پیش بود دنیا بارها تغییر کرده است هر آهنگی با گذشت زمان فرسوده می شود
[ترجمه ترگمان]با ترشرویی بیرون آمدم و در این فکر بودم که چه مرگم شده بود چند دهه پیش بود دنیا بارها تغییر کرده هر ردی رو با گذشت زمان از بین می بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chandler sulkily picks up a garbage can lid and uses it as an umbrella.
[ترجمه گوگل]چندلر با ابهام درب سطل زباله را برمی دارد و از آن به عنوان چتر استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]چندلر با درهم شکستن یک سطل زباله می تواند در آن سرپوش بگذارد و از آن به عنوان یک چتر استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Winston looked at the thing sulkily and without interest.
[ترجمه گوگل]وینستون با عبوس و بدون علاقه به موضوع نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]و ین ستون با ترشرویی و بدون توجه به آن نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Soon he got back his composure and walked sulkily home.
[ترجمه گوگل]به زودی خونسردی خود را به دست آورد و با ناراحتی به سمت خانه رفت
[ترجمه ترگمان]به زودی آرامش خود را پس گرفت و با ترشرویی به سوی خانه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spoke rather sulkily, feeling himself stalemated.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً عبوس صحبت می کرد و احساس می کرد که به بن بست رسیده است
[ترجمه ترگمان]با ترشرویی حرف می زد و خود را stalemated می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "The album, " said Edward sulkily.
[ترجمه گوگل]ادوارد با ناراحتی گفت: «آلبوم
[ترجمه ترگمان]ادوارد با اخم گفت: آلبوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He breathed in deeply through his nose. He still would not look at me. 'You know what it is, ' he said sulkily.
[ترجمه گوگل]نفس عمیقی از دماغش کشید او هنوز به من نگاه نمی کرد با عبوس گفت: "میدونی چیه "
[ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید و نفس عمیقی کشید او هنوز به من نگاه نمی کرد با ترشرویی گفت: می دونی چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As soon as she had recovered her breath a little, she called out to the White King, who was sitting sulkily among the ashes, 'Mind the volcano! '
[ترجمه گوگل]به محض اینکه کمی نفس خود را به دست آورد، به پادشاه سفید که مات و مبهوت در میان خاکستر نشسته بود صدا زد: "به آتشفشان فکر کن! '
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه نفسی تازه کرد، او را به شاه سفید که با ترشرویی در میان خاکستر نشسته بود صدا زد: آه ای کوه آتشفشان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then the prince turned with a shout of triumph, and the crocodile sulkily plunged into the river.
[ترجمه گوگل]سپس شاهزاده با فریاد پیروزی چرخید و تمساح به طرز غمگینی در رودخانه فرو رفت
[ترجمه ترگمان]سپس شاهزاده با فریادی حاکی از پیروزی برگشت و با ترشرویی داخل رودخانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With all editing, no matter how sensitive – and I've been very lucky here – I react sulkily at first, but then I settle down and get on with it, and a year later I have my book in my hand.
[ترجمه گوگل]با تمام ویرایش‌ها، مهم نیست که چقدر حساس باشم - و من در اینجا خیلی خوش شانس بوده‌ام - در ابتدا واکنشی عبوس نشان می‌دهم، اما بعد آرام می‌گیرم و کارم را ادامه می‌دهم و یک سال بعد کتابم را در دست دارم
[ترجمه ترگمان]با تمام تدوین، مهم نیست که من اینجا چقدر خوش شانسم - و اول با ترشرویی واکنش نشان می دهم، اما بعد می نشینم و ادامه می دهم، و یک سال بعد کتابم را در دستم دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alice was beginning very angrily, but the Hatter and the March Hare went 'Sh! sh!' and the Dormouse sulkily remarked, 'If you can't be civil, you'd better finish the story for yourself. '
[ترجمه گوگل]آلیس با عصبانیت شروع می‌کرد، اما کلاه‌دار و خرگوش مارچ به «ش» رفتند! sh! و Dormouse با عبوس گفت: "اگر نمی توانید مدنی باشید، بهتر است داستان را برای خودتان تمام کنید '
[ترجمه ترگمان]آلیس داشت با عصبانیت شروع به صحبت می کرد ! س - - - - - - - و the با ترشرویی گفت: اگر نمی توانی مودب باشی، بهتر است داستان را برای خودت تمام کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a sulky manner, sullenly, morosely

پیشنهاد کاربران

آn a bad mood or without speaking because you are angry about something.
با توپ پر
با غیظ و غضب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sulk
✅️ اسم ( noun ) : sulk / sulkiness
✅️ صفت ( adjective ) : sulky
✅️ قید ( adverb ) : sulkily

بپرس