suitcase

/ˈsuːtˌkes//ˈsuːtkeɪs/

معنی: چمدان
معانی دیگر: چمدان، چمدان، جامه دان، جا رختی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a usu. rectangular piece of luggage used for carrying clothing and personal effects; valise.

جمله های نمونه

1.
چمدان،جامه دان

2. each suitcase must have a name tag
هر یک از چمدان ها باید بر چسب حاوی نام صاحب آن را داشته باشد.

3. the suitcase was belted down to the roof of the car
چمدان را با تسمه به طاق ماشین بسته بودند.

4. the suitcase weighs ten pounds
چمدان ده پوند وزن دارد.

5. a capacious suitcase
چمدان جادار

6. a hefty suitcase
چمدان سنگین

7. a light suitcase
یک چمدان سبک

8. a spacious suitcase
چمدان جادار

9. an elegant suitcase
چمدان زیبا و خوش ساخت

10. unpacking a suitcase is easier than packing it
قرار دادن چیزها در چمدان آسانتر از خالی کردن آن است.

11. a tightly filled suitcase
چمدانی که در آن خیلی چیز چپانده اند

12. he packed his suitcase hurriedly and left
با شتاب چمدان خود را بست و رفت.

13. i opened the suitcase and found my shirts completely crumpled
چمدان را باز کردم و دیدم پیراهن هایم کاملا چروکیده شده اند.

14. i stored the suitcase in the baggage room of the station for six days
چمدان را شش روزه در انبار ایستگاه به امانت سپردم.

15. he put down the suitcase
چمدان را زمین گذاشت.

16. she retrieved her lost suitcase from the airport storehouse
چمدان گم شده ی خود را از انبار فرودگاه پس گرفت.

17. the contents of a suitcase
محتویات چمدان

18. the inside of the suitcase was lined with silk
درون چمدان لفاف ابریشمی داشت.

19. the lid of a suitcase
در چمدان

20. the weight of your suitcase exceeds the legal limit
وزن چمدان شما از حد قانونی متجاوز است.

21. to tuck shoes in a suitcase
کفش ها را در چمدان جا دادن

22. he threw his clothes into the suitcase
لباس های خود را پرت کرد توی چمدان.

23. i closed the snaps on the suitcase
چفت های چمدان را بستم.

24. bind up an extra belt around the suitcase
تسمه ی دیگری دور چمدان ببند.

25. she had stuffed so much clothing in the suitcase that its door wouldn't close
آنقدر لباس در چمدان چپانده بود که درش بسته نمی شد.

26. he placed the book in the bottom of the suitcase
کتاب را ته چمدان گذاشت.

27. she folded the tablecloth and put it in the suitcase
او رومیزی را تاکرد و در چمدان گذاشت.

28. he had the audacity to ask the old lady to carry his suitcase
او با پررویی (با کمال وقاحت) از پیرزن خواست که چمدانش را حمل کند.

29. she wrote her name on the label and stuck it to the suitcase
نام خود را روی برچسب نوشت و روی چمدان چسباند.

30. it was inconsiderate of you to make your old father carry the heavy suitcase
از بی معرفتی تو بود که گذاشتی پدر پیرت چمدان سنگین را حمل کند.

مترادف ها

چمدان (اسم)
kist, valise, baggage, suitcase, kit, portmanteau

تخصصی

[کامپیوتر] چمدان - نوعی پوشه ی خاص در مک اینتاش که شامل منابع سیستم ( فونت ها، صداها و لوازم کمکی رومیزی ) است. مثلاً فونت های خود را میتوانید به وسیله ی گروه بندی منطقی در چمدانها حفظ کنید. برخی از کاربران ترجیح می دهند که فونت های خود را در خانواده هایی از شکل حروف ذخیره کنند و بعضی دیگر، فونت هایی را که برای پروژه های خاصی به کار می روند، در چمدانهای جداگانه ای گروه بندی می کنند. - ابزار دان .

انگلیسی به انگلیسی

• rectangular traveling bag, valise
a suitcase is a case for carrying clothes when you are travelling.

پیشنهاد کاربران

suitcase ( n ) ( sutkeɪs ) ( also case ) =a case with flat sides and a handle, used for carrying clothes, etc. when you are traveling, e. g. to pack ( unpack ) a suitcase.
suitcase
suitcase: چمدان
چمدان در اصل luggage است و یک واژه کلی تر.
اینجا suitcase 'چمدان مخصوص لباسه' اما گاهی برای حمل غیر لباس هم استفاده میشه
A suitcase is a form of luggage. It is a rectangular container with a handle and is typically used to carry one's clothes and other belongings while traveling
معنی چمدان میباشد همین ، نه چیز دیگه ای
معنی اصلی این کلمه چمدان است
بقیه معنی ها اشتباه است
a large case with a handle
کیف دستی درست تر است
yes thank goodness for that night night out thank him and i was a great day and i has to be the best day ever and that i is a great
کیف دستی کیف کوچک
چمدان . Get a new suitcase and pack.
چمدان
کیف اداری
سامسونت. چمدان
Baggage
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس