suitability

/ˌsuːtəˈbɪləti//ˌsuːtəˈbɪlɪti/

معنی: شایستگی، سازگاری، سازواری، برازندگی، درخورد بودن
معانی دیگر: مناسبت

جمله های نمونه

1. We tried to assess his suitability for the job.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم شایستگی او را برای این کار ارزیابی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم شایستگی او را برای این کار ارزیابی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's some doubt about his suitability for the job.
[ترجمه گوگل]در مورد شایستگی او برای این شغل تردیدهایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی در مورد کار او برای کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Interviews allow you to assess the suitability of candidates.
[ترجمه گوگل]مصاحبه ها به شما این امکان را می دهد که شایستگی نامزدها را ارزیابی کنید
[ترجمه ترگمان]مصاحبه ها به شما این امکان را می دهد که مناسب بودن نامزدها را ارزیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His suitability for the job is open to question.
[ترجمه حاتمی] سازگاری او برای این شغل رو می توانید مورد سوال قرار بدهید.
|
[ترجمه گوگل]شایستگی او برای این شغل جای سوال دارد
[ترجمه ترگمان]مناسب بودن او برای این شغل آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's no doubt about her suitability for the job.
[ترجمه گوگل]در مورد شایستگی او برای این شغل شکی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی در مورد کار او برای کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This latest scandal has raised doubts about his suitability for the post.
[ترجمه گوگل]این رسوایی اخیر تردیدهایی را در مورد مناسب بودن او برای این پست ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این رسوایی اخیر باعث ایجاد شک و تردیدهایی در مورد شایستگی وی برای این پست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is no doubt about her suitability for the job.
[ترجمه گوگل]در مورد شایستگی او برای این شغل شکی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی در مورد کار او برای کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His suitability for the post is open to question.
[ترجمه گوگل]مناسب بودن او برای این پست جای سوال دارد
[ترجمه ترگمان]مناسب بودن او برای پست این سوال باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's no doubt about Christine's suitability for the job.
[ترجمه گوگل]شکی در مورد مناسب بودن کریستین برای این کار وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]شکی در مورد مناسب بودن کریستین برای این شغل وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's a question mark about her suitability for the job.
[ترجمه گوگل]یک علامت سوال در مورد مناسب بودن او برای این کار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه علامت سوال در مورد کار اون برای کار وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We can offer advice on suitability and make appropriate arrangements where possible.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم در مورد مناسب بودن مشاوره ارائه دهیم و ترتیبات مناسب را در صورت امکان انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به مناسب بودن و ایجاد ترتیبات مناسب در جایی که ممکن است، مشاوره بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Critics doubt his suitability as a leader.
[ترجمه گوگل]منتقدان در شایستگی او به عنوان یک رهبر تردید دارند
[ترجمه ترگمان]منتقدان تردید خود را به عنوان یک رهبر تردید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If they are not, they should question their suitability to serve as governors of that school.
[ترجمه گوگل]اگر نیستند، باید شایستگی خود را برای خدمت به عنوان فرماندار آن مدرسه زیر سوال ببرند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها این کار را نکنند، آن ها باید شایستگی شان را برای خدمت به عنوان فرماندار این مدرسه مورد تردید قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A classroom or school library-based test is often the only method of ensuring the suitability of software.
[ترجمه گوگل]آزمون مبتنی بر کتابخانه در کلاس یا مدرسه اغلب تنها روشی است که از مناسب بودن نرم افزار اطمینان حاصل می کند
[ترجمه ترگمان]یک کلاس درس یا کتابخانه مبتنی بر کتابخانه تنها روش حصول اطمینان از مناسب بودن نرم افزار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

سازگاری (اسم)
suitability, compatibility, amenability, adaptability, fitness, opportuneness, salubrity, pliability

سازواری (اسم)
suitability, adaptability, fitness, salubrity, wholesomeness

برازندگی (اسم)
suitability, propriety

درخورد بودن (اسم)
suitability

تخصصی

[سینما] مناسب بودن

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being suitable, quality of being appropriate or fitting

پیشنهاد کاربران

تناسب. مناسب بودن. مناسبت. شایستگی ، برازندگی
مثال:
his suitability for active service
شایستگی او برای خدمات موثر
راحتی
سازگاری و تناسب
مناسب بودن
شایستگی - تناسب
This latest scandal has raised doubts about his suitability for the post
تناسب

بپرس