suggestive

/səgˈdʒestɪv//səˈdʒestɪv/

معنی: اشاره کننده، دلالت کننده وسوسه امیز، پیشنهاد کردنی
معانی دیگر: وسوسه انگیز، پرغمزه، لوند، عشوه گر، الهامگر، تلقین کننده، نیوشانگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: suggestively (adv.), suggestiveness (n.)
(1) تعریف: rich in implications; encouraging further thought.
مشابه: appealing, evocative, expressive, interesting, meaningful, piquant, provocative, stimulating

- a suggestive account of his travels
[ترجمه گوگل] گزارشی پیشنهادی از سفرهایش
[ترجمه ترگمان] شرحی مفصل از سفرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: sketchy rather than detailed.
مترادف: evocative
مشابه: adumbrative, shadowy, skeletal, sketchy, vague

(3) تعریف: suggesting (often fol. by of).
مترادف: redolent
مشابه: indicative

- a melody suggestive of spring
[ترجمه گوگل] ملودی حکایت از بهار
[ترجمه ترگمان] یک آهنگ خیلی وسوسه آمیز در بهار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: hinting at or implying something lewd or improper.
مترادف: off-color, racy
مشابه: bawdy, blue, dirty, indecent, insinuating, lewd, provocative, salacious, spicy, vulgar

جمله های نمونه

1. she gave us a suggestive look and closed the door
نگاه غمزه آمیزی به ما کرد و در را بست.

2. Her symptoms are suggestive of a panic disorder.
[ترجمه گوگل]علائم او حاکی از اختلال هراس است
[ترجمه ترگمان]علائمش نشون دهنده یه اختلال اضطراب و اضطراب - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His behaviour was suggestive of a cultured man.
[ترجمه سها سروری] رفتار و منش او نشانگر یک مرد بافرهنگ بود
|
[ترجمه گوگل]رفتار او حکایت از یک مرد فرهیخته داشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به یک مرد با فرهنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His face is suggestive of a thief.
[ترجمه سها سروری] ظاهرش نشانگر یک دزد است
|
[ترجمه گوگل]چهره اش حکایت از دزد دارد
[ترجمه ترگمان]صورت او یک دزد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The results were highly suggestive of malignancy.
[ترجمه گوگل]نتایج به شدت حاکی از بدخیمی بود
[ترجمه ترگمان]نتایج بسیار حاکی از malignancy بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He kept giving me suggestive looks.
[ترجمه بهروز مولائی] او نگاه غمزه آمیزش رابه من ادامه داد.
|
[ترجمه گوگل]او مدام به من نگاه های کنایه آمیز می کرد
[ترجمه ترگمان]دائم به من نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Emily turned and threw her a suggestive grin.
[ترجمه سها سروری] امیلی چرخید و نیشخندی پر غمزه تحویل او داد
|
[ترجمه سها سروری] امیلی چرخید و لبخند پر عشوه ای تحویل او داد
|
[ترجمه گوگل]امیلی برگشت و پوزخندی کنایه آمیز به او زد
[ترجمه ترگمان]امیلی برگشت و لبخند suggestive به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gave her a suggestive glance, and she blushed.
[ترجمه سها سروری] به او با علاقه نگاه کرد و دخترک ( او ) سرخ شد
|
[ترجمه گوگل]نگاهی تحسین برانگیز به او انداخت و او سرخ شد
[ترجمه ترگمان]نگاهی به او انداخت و سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The amplified sounds are suggestive of dolphins chatting to each other under the sea.
[ترجمه گوگل]صداهای تقویت شده حاکی از گفتگوی دلفین ها با یکدیگر در زیر دریا است
[ترجمه ترگمان]صداهای بلند شونده بیانگر دلفین ها هستند که با هم در زیر دریا با هم گپ می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some of his lyrics are rather suggestive.
[ترجمه سها سروری] برخی از اشعارش نسبتا الهام بخش هستند
|
[ترجمه گوگل]برخی از اشعار او نسبتاً وسوسه انگیز است
[ترجمه ترگمان]برخی از اشعار او کمی القا کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I made a suggestive remark and she poked me in the jaw.
[ترجمه سها سروری] من به او ابراز علاقه کردم و او ضربه ی آرامی به فکم زد.
|
[ترجمه گوگل]من یک اظهار نظر کنایه آمیز کردم و او به فکم زد
[ترجمه ترگمان]من یک اظهار عقیده کردم و او با آرواره به من سیخونک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His suggestive remarks shocked the young lady.
[ترجمه سها سروری] ابراز علاقه و پیشنهادات او دختر جوان را حیرت زده کرد
|
[ترجمه گوگل]اظهارات وسوسه آمیز او خانم جوان را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان]تذکرات ضمنی او خانم جوان را شوکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here the seventh-century evidence is actually more suggestive than that for the sixth.
[ترجمه سها سروری] در این مورد شواهد قرن هفتم قابل استدلال تر از شواهد قرن ششم است
|
[ترجمه گوگل]در اینجا شواهد قرن هفتم در واقع بیشتر از قرن ششم دلالت برانگیز است
[ترجمه ترگمان]در اینجا شواهد قرن هفتم در حقیقت بیشتر از ششم برای ششم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The presence of HAPCs was suggestive of normal colonic function.
[ترجمه گوگل]حضور HAPC ها حاکی از عملکرد طبیعی کولون بود
[ترجمه ترگمان]حضور HAPCs نشان دهنده تابع نرمال colonic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The groups were put in contexts suggestive in one case of euphoria, in the other of anger.
[ترجمه گوگل]گروه‌ها در زمینه‌هایی قرار گرفتند که در یک مورد سرخوشی و در مورد دیگر خشم را مطرح می‌کردند
[ترجمه ترگمان]این گروه ها در زمینه های سرمستی و دیگری از خشم مورد توجه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشاره کننده (صفت)
expressive, indicative, suggestive

دلالت کننده وسوسه امیز (صفت)
suggestive

پیشنهاد کردنی (صفت)
suggestive

انگلیسی به انگلیسی

• evocative, reminiscent; implied, not described in detail; tending to suggest something indecent or improper
if one thing is suggestive of another, it gives a hint of it or reminds you of it.
suggestive remarks, movements, and so on, cause people to think about sex.

پیشنهاد کاربران

آموزنده، الهام بخش
This term refers to material that implies or hints at explicit or sexual content without explicitly stating it. It often relies on subtle or indirect references to evoke a sense of desire or arousal.
...
[مشاهده متن کامل]

این اصطلاح به مطالبی اطلاق می شود که به محتوای غیر اخلاقی یا جنسی اشاره دارد. بدون اینکه صریحاً آن را بیان کنند. اغلب به ارجاعات ظریف یا غیر مستقیم برای برانگیختن حس میل یا تحریک متکی است.
For example, “The movie is filled with suggestive scenes that leave the audience’s imagination to fill in the gaps. ”
A person might say, “I enjoy watching TV shows that have a hint of suggestive humor. ”
In a discussion about advertising, someone might point out, “Many perfume commercials use suggestive imagery to create an allure. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-explicit/
یکی بهم بگه �پیشنهاد کردنی� یعنی چی؟ خود سایت اینو گفته
suggestive: دلالت کننده
در بعضی موارد به معنی:حاکی از . . .
اشاره گر، الهام بخش، پیشنهادی
گمان برانگیز
making you think about sex
اشاره کننده به مسایل جنسی
advertisements containing words or pictures of a sexually suggestive nature
تبلیغاتی شامل واژه ها یا تصاویری با ماهیت وسوسه انگیز از لحاظ جنسی
...
[مشاهده متن کامل]

suggestive of sth.
یعنی نشان دهنده - مشابه - تداعی کننده
suggestive of sad thoughtfulness
دال بر اندیشناکی
09127772125

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suggest
✅️ اسم ( noun ) : suggestion / suggestiveness
✅️ صفت ( adjective ) : suggestive / suggestible
✅️ قید ( adverb ) : suggestively
نظریه
مقوله، امر مهم، موضوع، فکر،
بیانگر ؛ شهوت انگیز
- a music that is suggestive of summer days
– His behaviour was suggestive of a cultured man
– Some of his lyrics are rather suggestive
– He gave her a suggestive glance, and she blushed
بیانگر، شهوت‎انگیز
conveying a hint of something
۱ - تداعی کننده، پیشنهاد دهنده، گواه، شاهد، مبین، اشاره گر ، دال ، نمایانگر
referring/indicating/hinting/implying/suggeting at something else
۲ - رفتاری که تداعی کننده رفتار ناشایست در ذهن است. Making someone think of indecent/improper matters or sex
...
[مشاهده متن کامل]

Suggestive remarks/poses/nods/texts/references/notions

دال، حاکی، نشان دهنده، نشانگر، بیانگر، نمایانگر، تداعی کننده، تداعی گر، متداعی، گواه، مشعر، نشانه، روشنگر، گویا، مبین
اشاره کننده
الهام گر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس