suggestible

/səgˈdʒestəbl̩//səˈdʒestəbl̩/

معنی: اشاره کردنی
معانی دیگر: تلقین پذیر، نیوشاندنی، قابل تلقین، الهام پذیر، پیشنهاد کردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: suggestibly (adv.), suggestibility (n.)
• : تعریف: easily influenced; impressionable.
مترادف: flexible, impressionable, pliable, pliant, susceptible
مشابه: ductile, frail, gullible, malleable, receptive, tractable, weak

جمله های نمونه

1. At that age, kids are highly suggestible.
[ترجمه گوگل]در آن سن، بچه ها بسیار قابل پیشنهاد هستند
[ترجمه ترگمان]در آن سن، کودکان شدیدا تحت تاثیر قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was young and highly suggestible.
[ترجمه گوگل]او جوان و بسیار تلقین پذیر بود
[ترجمه ترگمان]جوان بود و خیلی پیشنهاد پیشنهاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hypnotic subject is very suggestible.
[ترجمه گوگل]موضوع هیپنوتیزم بسیار قابل تلقین است
[ترجمه ترگمان]سوژه هیپنوتیزم کننده بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's at a suggestible age.
[ترجمه گوگل]او در سن قابل قبولی است
[ترجمه ترگمان]او در این سن و سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I did many stupid things when I was young and suggestible.
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بودم و قابل پیشنهاد بودم کارهای احمقانه زیادی انجام دادم
[ترجمه ترگمان]وقتی جوون بودم کاره ای احمقانه زیادی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The success of advertising proves that we are all highly suggestible.
[ترجمه گوگل]موفقیت تبلیغات ثابت می کند که همه ما بسیار قابل پیشنهاد هستیم
[ترجمه ترگمان]موفقیت تبلیغات ثابت می کند که همه ما شدیدا تحت تاثیر قرار گرفته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The conventional view is that some polysymptomatic patients have a psychologically based disability. These patients are extremely suggestible.
[ترجمه گوگل]دیدگاه مرسوم این است که برخی از بیماران چند علامتی دارای ناتوانی مبتنی بر روانشناختی هستند این بیماران به شدت قابل پیشنهاد هستند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه متعارف این است که برخی از بیماران polysymptomatic دارای معلولیت ذهنی ناشی از نظر روانی هستند این بیماران شدیدا بیمار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In his biographical criticism this took the form of showing how popular sentiment acting on suggestible minds simplified people into myths.
[ترجمه گوگل]در نقد زندگی‌نامه‌اش، این به شکلی بود که نشان می‌داد چگونه احساسات عمومی که بر روی ذهن‌های قابل تلقین عمل می‌کند، مردم را به اسطوره‌ها ساده می‌کند
[ترجمه ترگمان]در انتقاد biographical، این شکل نشان می داد که چگونه احساسات مردمی که در ذهن suggestible عمل می کنند مردم را به افسانه ها سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective:To observe the effects of to integrate acusector concussion with suggestible dialogue treat 530 patient with hysteria spasm.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثرات تلفیق ضربه مغزی آکوکتور با گفتگوی پیشنهادی، درمان 530 بیمار مبتلا به اسپاسم هیستری
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده اثرات مربوط به ادغام ضربه مغزی با گفتگوی suggestible به ۵۳۰ بیمار مبتلا به تشنج دچار تشنج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One scholar has asked why, if crowds are so suggestible, they don't disperse when asked to do so by an authority figure.
[ترجمه گوگل]یکی از محققین این سوال را مطرح کرده است که چرا اگر ازدحام جمعیت تا این حد قابل تلقین است، وقتی از سوی یک مرجع درخواست می شود، متفرق نمی شوند
[ترجمه ترگمان]یکی از دانشمندان سوال کرده است که چرا، اگر جمعیت اینقدر suggestible باشند، وقتی از آن ها خواسته می شود که این کار را با یک شخصیت مقتدر انجام دهند، متفرق نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: The effects of to integrate acusector concussion with suggestible dialogue treat kinds ofp. . .
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: تأثیر ادغام ضربه مغزی آکائوکتور با گفت‌وگوی پیشنهادی، انواع بیماری‌ها را درمان می‌کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اثرات ادغام ضربه مغزی ناشی از برخورد suggestible با انواع ofp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Method: Acusector concussion point renzhong and bai and strong current, at one time give suggestible dialogue.
[ترجمه گوگل]روش: نقطه ضربه مغزی acusector renzhong و بای و جریان قوی، در یک زمان گفت و گوی پیشنهادی
[ترجمه ترگمان]روش: ضربه مغزی ناشی از ضربه مغزی و جریان قوی و جریان قوی، در یک زمان به suggestible گفتگو می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشاره کردنی (صفت)
suggestible

انگلیسی به انگلیسی

• easily influenced by suggestion, receptive to suggestion; may be suggested, proposable
someone who is suggestible can be easily influenced by what other people say.

پیشنهاد کاربران

تأثیر پذیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suggest
✅️ اسم ( noun ) : suggestion / suggestiveness
✅️ صفت ( adjective ) : suggestive / suggestible
✅️ قید ( adverb ) : suggestively
تحت تأثیر دیگران
# At that age, kids are highly suggestible
# I did many stupid things when I was young and suggestible
# The success of advertising proves that we are all highly suggestible
تلقین پذیر
دهن بین

بپرس