sugar

/ˈʃʊɡər//ˈʃʊɡə/

معنی: شکر، قند، ماده قندی، شیرینی، شیرین کردن، با شکر مخلوط کردن، تبدیل به شکر کردن
معانی دیگر: (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت)، رجوع شود به: sucrose، (ظرف) شکردان (sugar bowl هم می گویند)، چاپلوسی، تملق، شیرین زبانی، (مخفف) sugar diabetes، (عامیانه) عزیز، محبوب، (در خطاب) عزیزم، جونم، (خودمانی) پول، اسکن، شکر زدن (به)، باشکر آمیختن، تبدیل به شکر کردن یا شدن، متبلور شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sweet crystalline substance obtained mainly from sugar cane and sugar beets and widely used as a flavoring, preservative, and fermenting agent; sucrose.

(2) تعریف: any of several sweet crystalline water-soluble substances such as glucose, lactose, and fructose.

(3) تعریف: (informal) sweetheart; dear (used as a term of affection or endearment).

(4) تعریف: a cube or teaspoonful of sugar, taken in a beverage.
مشابه: lump

- Two sugars in your coffee?
[ترجمه گوگل] دو قند در قهوه شما؟
[ترجمه ترگمان] دو قاشق شکر تو قهوه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sugars, sugaring, sugared
(1) تعریف: to add sugar to or sprinkle sugar on top of.

(2) تعریف: to make (something unpleasant) seem more agreeable.

- He sugared the bad news with a few hopeful predictions.
[ترجمه گوگل] او با چند پیش‌بینی امیدوارکننده، خبر بد را شکر کرد
[ترجمه ترگمان] او اخبار بد را با چند پیش بینی امیدوار تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: sugarless (adj.)
(1) تعریف: to form grains or crystals of sugar.
مشابه: candy

(2) تعریف: to collect and process the sap of maple trees into maple sugar.

جمله های نمونه

1. sugar and lump sugar
شکر و قند

2. sugar beet
چغندر قند

3. sugar cane
نیشکر

4. sugar cane refuse
تفاله ی نیشکر

5. sugar chars at 400c
شکر در حرارت 400 درجه سانتیگراد تبدیل به زغال می شود.

6. sugar cube
قند حبه

7. sugar dissolves in water
شکر در آب حل می شود.

8. sugar has a sweet taste
مزه ی شکر شیرین است.

9. sugar loaf
کله قند

10. sugar was rationed during the war
در زمان جنگ شکر جیره بندی شده بود.

11. sugar loaf
کله قند

12. a sugar cube
حبه ی قند

13. invert sugar
شکر وارون شده

14. loose sugar
شکر بسته بندی نشده

15. process sugar
شکر فرایندی

16. refined sugar
شکر پالایش شده

17. superfine sugar
شکر ریز دانه،شکر گچی

18. caster sugar
(انگلیس) شکر گچی،شکر شیرینی پزی

19. crystal sugar
نبات،تبرزد،گل قند

20. loaf sugar
(انگلیس) قند خرد کرده،مکعب قند،قند حبه

21. cookies with sugar pebbling the surface
شیرینی هایی که روی آن شکر پاشی شده است

22. i'll pour sugar in your tea until you say when
شکر را در چای تو می ریزم تا بگویی بس است.

23. mix the sugar and butter to a smooth paste
شکر و کره را بزن و تبدیل به خمیر یکدست بکن.

24. she puts sugar in her tea and stirs it
شکر در چای خود می ریزد و آن را هم می زند.

25. tea with sugar
چای با شکر

26. they added sugar to the medicine to counteract its bitterness
به دارو شکر زدند تا تلخی آن را خنثی کنند.

27. to sift sugar on a cake
روی کیک شکر پاشیدن

28. a bagful of sugar
یک پاکت پر از شکر

29. a cup of sugar and the like amount of flour
یک فنجان شکر و مقدار مساوی (یا همان مقدار) آرد

30. a lump of sugar
یک حبه قند

31. a screw of sugar
یک قیف کاغذی شکر

32. a solution of sugar and water
محلولی از شکر و آب

33. a spoon of sugar
یک قاشق شکر

34. do you use sugar in your coffee?
آیا قهوه ی خود را با شکر شیرین می کنید؟

35. each part of sugar needs five parts of flour
برای هرپیمانه شکر پنج پیمانه آرد لازم است.

36. everyone has a sugar ration of 3 kilograms
سهمیه ی شکر هر نفر 3 کیلو است.

37. he put the sugar and tea in the bin
شکر و چای را در صندوقچه گذاشت.

38. the quantity of sugar needed
مقدار شکر مورد نیاز

39. the sack of sugar fell to the ground with a thud
کیسه ی شکر تالاپی روی زمین افتاد.

40. the solution of sugar in tea
حل شدن شکر در چای

41. three kilos of sugar
سه کیلو شکر

42. to abstain from sugar
از خوردن شکر پرهیز کردن

43. to stretch the sugar for two meals
شکر را با صرفه جویی برای دو خوراک مصرف کردن

44. to tap a sugar maple
تنه ی درخت افرای شکری را سوراخ کردن

45. a level teaspoonful of sugar and some salt
یک قاشق پر شکر و کمی نمک

46. a machine that shreds sugar cane
ماشینی که نیشکر را ریزریز می کند

47. blend the butter and sugar together!
شکر را با کره مخلوط کن !

48. dust the cake with sugar
شکر را روی کیک بپاش.

49. only a sprinkle of sugar
فقط یک ذره شکر

50. he takes raisins instead of sugar
او به جای شکر کشمش می خورد.

51. virulence exalted by addition of sugar to the culture
ویشناکی که با افزودن شکر تسریع شده بود

52. viruses grew faster in a sugar medium
ویروس ها در کشت بوم قنددار تندتر رشد کردند.

53. he dropped the sack and the sugar spilled all over the ground
کیسه را انداخت و شکرها روی زمین پخش شد.

54. honey is a good substitute for sugar
عسل معادل خوبی برای شکر است.

55. people were queuing up to buy sugar
مردم برای خرید شکر در صف می ایستادند.

56. they tried to eke out their sugar supply by strict rationing
آنها سعی کردند با سهمیه بندی شدید،در مصرف شکر صرفه جویی کنند.

57. alcohol is made through the fermentaion of sugar
الکل از تخمیر شکر به وجود می آید.

58. if you don't stir your tea, the sugar will settle at the botton
اگر چای خود را هم نزنی شکر ته نشین خواهد شد.

59. this food needs less salt and more sugar
این خوراک نمک کمتر و شکر بیشتری لازم دارد.

60. you can pour this liquid on the sugar or, conversely, you can pour the sugar on this liquid
شما می توانید این محلول را روی شکر بریزید یا بالعکس شکر را روی این محلول بریزید.

61. i tasted the tea and then added some sugar
چای را مزه کردم و سپس قدری شکر به آن افزودم.

62. the only extras she used were onions and sugar
یگانه افزودنی هایی که به کار برد عبارت بود از پیاز و شکر.

63. bring me another tea and please don't spare the sugar
یک چای دیگر برایم بیاور و لطفا در شکر صرفه جویی نکن.

64. his hand trembled as he held the spoon, dribbling sugar all over the tablecloth
قاشق شکر را که گرفت دستش لرزید و شکر را بر رومیزی پاشید.

65. run over to the store and get me some sugar
تند برو به مغازه و برایم قدری شکر بگیر.

66. the high price of candy is due to the sugar drought
گرانی آب نبات به خاطر نایابی شکر است.

67. the store set a limit of two kilos of sugar to a customer
فروشگاه فروش شکر به هرمشتری را به دو کیلو محدود کرد.

68. three cupfuls of flour and half a cup of sugar
سه فنجان آرد و نیم فنجان شکر

69. put the eggs in a mixer and then pour them onto the flour and sugar
تخم مرغ ها را در مخلوط کن بگذار سپس روی آن آرد و شکر بریز

مترادف ها

شکر (اسم)
sugar

قند (اسم)
sugar

ماده قندی (اسم)
sugar

شیرینی (اسم)
amiability, confetti, pastry, sugar, cookie, confection, cooky, bonbon, marzipan, goody, floating island, sweetmeat

شیرین کردن (فعل)
sugar, candy, sweeten, soften, dulcify

با شکر مخلوط کردن (فعل)
sugar

تبدیل به شکر کردن (فعل)
sugar

تخصصی

[صنایع غذایی] ماده قندی، شکر
[پلیمر] قند

انگلیسی به انگلیسی

• sweet crystalline substance derived from sugar cane and sugar beets (used mainly to flavor foods); any of a number of water-soluble crystalline carbohydrates (chemistry); darling, sweetheart
sprinkle with sugar, sweeten with sugar; make something seem more appealing
sugar is a sweet substance, often in the form of white crystals, that is used to sweeten food and drink.

پیشنهاد کاربران

شکر
مثال: I don't like my tea with sugar.
من چایم را با شکر دوست ندارم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
شکر
I don't take sugar in my tea.
من شکر را در چایم نمی ریزم.
اصطلاح به معنی گندش بزنن
sugar ( n ) ( ʃʊɡər )
sugar
sugar: شکر
به معنی کیک هم به کار میره
Give me some sugar
بوس بده
گاهی به معنی لب هم هست:
give me some sugar: یه بوس بده
Sugar is sweet and color of the sugar is white
( حرف ندا - برای بیان ناراحتی یا تعجب ) - اه، وای، ای بابا ( در انگلیسی محاوره ای انگلستان )
. Sugar! I caught my finger in the door
وای ( ای بابا! ) انگشتم تو در ( لای در ) گیر کرد.
اسم sugar به معنای شکر و قند
معادل اسم sugar در مفهوم شکر و قند. در این معنا اسم sugar اشاره دارد به ماده سفید و یا قهوه ای رنگی که از شیره برخی گیاهان ساخته می شود و در هنگام پخت و پز، نوشیدن چای و قهوه و . . . از آن استفاده می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. i don't take sugar in my coffee, thanks ( من در قهوه ام شکر نمیخواهم، ممنون. [من با قهوه ام شکر نمی خورم، ممنون. ] )
نکته: مفهوم کلی sugar یا قند اشاره به ماده ای شیرین دارد که بصورت طبیعی در برخی گیاهان و میوه ها یافت می شود و برای انسان ها و حیوانات یک منبع انرژی محسوب می شود.
منبع: سایت بیاموز

یک اصطلاح به معنی گندش بزنن
ماده ی شیرین مثل شکر
I add sugar to my cofee
چیز شیرین

شکر مخلوط کردن
شکر
اصطلاح عامیانه:گندش بزنن
شکر، قند

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس