1. The other woman, Sufi, was small and somewhat misshapen, thick through the trunk, her back hunched.
[ترجمه گوگل]زن دیگر، صوفی، کوچک و تا حدودی بد شکل بود، در تنه ضخیم بود، پشتش قوز کرده بود
[ترجمه ترگمان]زن دیگر، Sufi کوچک، کوچک و اندکی کج بود که از تنه درخت می گذشت و پشتش قوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Sayings of the Sufi poets show up in mass-market books, calendars and catalogues.
[ترجمه گوگل]گفتههای شاعران صوفی در کتابها، تقویمها و فهرستهای انبوه دیده میشود
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از شاعران صوفی در کتاب ها، تقویم ها و فهرست ها وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Suicide bombers a deadly attack a Sufi shrine in the eastern Pakistani city of Lahore.
[ترجمه گوگل]بمبگذاران انتحاری به زیارتگاه صوفیها در شهر لاهور در شرق پاکستان حمله کردند
[ترجمه ترگمان]بمب گذاران انتحاری در حال حمله مرگبار به مقبره صوفی در شهر لاهور در شرق پاکستان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sufi holy men from India to Turkey sought to find Allah by gazing upon the beauty of beardless youths.
[ترجمه گوگل]مردان مقدس صوفی از هند تا ترکیه با خیره شدن به زیبایی جوانان بی ریش به دنبال یافتن خدا بودند
[ترجمه ترگمان]مردان مقدس صوفی از هند تا ترکیه، با خیره شدن به زیبایی جوانان کوسه، به دنبال یافتن خدا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sufi, Shia and Ahmadiyya holy sites in Pakistan have been attacked, she said, as was a Syriac Catholic church in Baghdad just a few weeks ago.
[ترجمه گوگل]او گفت که اماکن مقدس صوفیان، شیعیان و احمدیه در پاکستان مورد حمله قرار گرفته اند، همانطور که چند هفته پیش به کلیسای کاتولیک سریانی در بغداد حمله شد
[ترجمه ترگمان]او گفت که صوفی، شیعیان و Ahmadiyya در پاکستان مورد حمله قرار گرفته اند، همان طور که چند هفته پیش کلیسای کاتولیک سریانی در بغداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Once it happened that a Sufi was brought to me.
[ترجمه گوگل]یک بار اتفاق افتاد که صوفی را نزد من آوردند
[ترجمه ترگمان]وقتی این اتفاق افتاد که یک صوفی به من آورده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Secondly, the ideology of Sufi clan were influenced by the Buddhism, and they were used prayer beads to cultivate themselves according to the Moslem doctorine.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، ایدئولوژی طایفه صوفیانه تحت تأثیر آیین بودا بود و از تسبیح برای تزکیه خود بر اساس دکترای مسلمین استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]ثانیا، ایدئولوژی قبیله صوفی تحت تاثیر مذهب بودا قرار گرفت و از beads برای پرورش خود با توجه به doctorine مسلمان استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The depth of Sufi mysticism arouses fear among orthodox Muslims, generating hostile criticism.
[ترجمه گوگل]عمق عرفان صوفیانه باعث ترس در میان مسلمانان ارتدوکس شده و انتقادات خصمانه ای را به دنبال دارد
[ترجمه ترگمان]عمق عرفان صوفی در میان مسلمانان متعصب ترس ایجاد می کند و باعث ایجاد انتقاد خصمانه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is a tradition in which each devotee must have a direct relationship with a Sufi sheikh.
[ترجمه گوگل]این یک سنت است که در آن هر عابد باید با یک شیخ صوفی ارتباط مستقیم داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این یک سنت است که در آن هر فدایی باید رابطه مستقیمی با یک شیخ صوفی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Inside a yellow barn set in rolling green hills, Sufis spin like synchronized tops across the wooden floor.
[ترجمه گوگل]در داخل انباری زردرنگ که در تپههای سبز غلتکی قرار دارد، صوفیها مانند قلههای همگام روی کف چوبی میچرخند
[ترجمه ترگمان]داخل یک اصطبل زرد که در تپه های سبز پیچ وتاب می خورد، Sufis مثل tops که از روی کف چوبی آن به چرخش در آمده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Ibn Arabin was a very famous scholar in Islamic history and a Sufi Sheih.
[ترجمه گوگل]ابن عربین از علمای مشهور تاریخ اسلام و از شیعیان صوفی بود
[ترجمه ترگمان]ابن Arabin یک عالم مشهور در تاریخ اسلام و یک عالم مذهبی صوفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I have mentioned all this in terms of its roots, to demythologise the absolute nonsensical myth of it being a 2000 year old Sufi system.
[ترجمه گوگل]من همه اینها را از نظر ریشههای آن ذکر کردهام، تا اسطورهزدایی از اسطورههای بیمعنی مطلق این که یک نظام صوفیانه 2000 ساله است را اسطورهزدایی کنم
[ترجمه ترگمان]من همه اینها را از لحاظ ریشه های آن ذکر کرده ام، تا افسانه فرضی absolute آن را به سیستم صوفی ۲۰۰۰ قدیمی تبدیل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Now they began to whirl around on the spot. Not with the easy grace of the Sufi dancers I'd seen in Istanbul, but with arms taut and fists clenched.
[ترجمه گوگل]حالا آنها شروع به چرخیدن در محل کردند نه با لطف آسان رقصندگان صوفی که در استانبول دیده بودم، بلکه با دستان کشیده و مشت های گره کرده
[ترجمه ترگمان]حالا شروع به چرخیدن کردند نه با آن ظرافتی که در استانبول دیده بودم، اما با بازوهای محکم و مشت های گره کرده خود را در استانبول دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. These traditions come from Farid ud din Attar a later sufi saint and poet, who used earlier sources. Rabia herself though has not left any written works.
[ترجمه گوگل]این روایات از فرید الدین عطار، قدیس و شاعر متأخر صوفی که از منابع پیشین استفاده کرده است، آمده است رابعه از خود اثر مکتوبی به جای نگذاشته است
[ترجمه ترگمان]این سنن از فرید خان به عنوان یک قدیس و شاعر صوفی که سابقا از منابع پیشین استفاده می کردند، نشئت می گیرد هر چند خود Rabia هیچ اثری از آثار نوشته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It is more radical than the traditional form of Sufi Islam that has existed in the region since the 8th century.
[ترجمه گوگل]این رادیکال تر از شکل سنتی اسلام صوفیانه است که از قرن هشتم در منطقه وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]این سبک بیش از شکل سنتی اسلام صوفی است که از قرن هشتم در این منطقه وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید