• (1)تعریف: the right to vote in a political election, or the exercise of this right.
- Suffrage was won for U.S. women in 1920.
[ترجمه گوگل] حق رای برای زنان ایالات متحده در سال 1920 به دست آمد [ترجمه ترگمان] در سال ۱۹۲۰، انتخابات برای زنان آمریکا برنده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some states imposed obstacles to restrict the suffrage of blacks.
[ترجمه گوگل] برخی از ایالت ها موانعی را برای محدود کردن حق رای سیاهان ایجاد کردند [ترجمه ترگمان] برخی کشورها موانعی بر سر راه محدود کردن حق رای سیاه پوستان اعمال کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a vote cast for a candidate, proposal, or the like.
جمله های نمونه
1. women did not have the suffrage
زنان از حق رای محروم بودند.
2. She was active in the Society for Women's Suffrage.
[ترجمه محمد] او در انجمن حق رای زنان فعال بود
|
[ترجمه گوگل]او در انجمن حق رای زنان فعال بود [ترجمه ترگمان]او در انجمن زنان برای انتخابات زنان فعال بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. When was universal suffrage introduced in your country?
[ترجمه گوگل]حق رای همگانی از چه زمانی در کشور شما معرفی شد؟ [ترجمه ترگمان]چه زمانی در کشور شما حق رای همگانی قرار داشت؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. During these years, suffrage demands by women became increasingly vocal and difficult to ignore.
[ترجمه گوگل]در این سالها، خواستههای زنان برای حق رای به طور فزایندهای بلند شد و نادیده گرفتن آن دشوار بود [ترجمه ترگمان]در طول این سال ها، نیاز به حق رای برای زنان به صورت فزاینده ای پر صدا و دشوار می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Women had to fight for their suffrage.
[ترجمه محمد] زنان مجبور بودند برای حق رای خود بجنگند
|
[ترجمه گوگل]زنان مجبور بودند برای حق رای خود مبارزه کنند [ترجمه ترگمان]زن ها مجبور بودند برای آرا رای خود بجنگند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The question of woman suffrage sets them at variance.
[ترجمه گوگل]مسئله حق رای زنان آنها را دچار اختلاف می کند [ترجمه ترگمان]مساله حق رای زنان آن ها را با واریانس تنظیم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Both houses are elected by universal adult suffrage for terms of no longer than four years.
[ترجمه گوگل]هر دو مجلس با رای عمومی بزرگسالان برای مدت حداکثر چهار سال انتخاب می شوند [ترجمه ترگمان]هر دو خانه بیش از چهار سال توسط افراد حق رای بزرگسالان انتخاب می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It was in that year that female suffrage was being widely advocated and the militant suffragettes made their appearance.
[ترجمه گوگل]در آن سال بود که حق رای زنان به طور گسترده مورد حمایت قرار گرفت و حق رای مبارزان ظاهر شدند [ترجمه ترگمان]در همان سال بود که رای دهندگان زن به طور گسترده مورد حمایت قرار گرفتند و the ستیزه جو ظاهر خود را اعلام کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Popular suffrage meant that rival factions would shout for their own candidate.
[ترجمه گوگل]حق رای مردمی به این معنی بود که جناح های رقیب برای نامزد خود فریاد بزنند [ترجمه ترگمان]حق رای همگانی به این معنا بود که جناح های رقیب برای نامزد خود فریاد برخواهند آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Suffrage reforms took place in the 18th, 19th and 20th centuries.
[ترجمه گوگل]اصلاحات حق رأی در قرن های 18، 19 و 20 انجام شد [ترجمه ترگمان]اصلاحات Suffrage در قرن ۱۸، ۱۹ و ۲۰ به وقوع پیوست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Congressional elections are by universal and compulsory adult suffrage with one-third of the senators elected indirectly.
[ترجمه گوگل]انتخابات کنگره با رای عمومی و اجباری بزرگسالان انجام می شود و یک سوم سناتورها به طور غیر مستقیم انتخاب می شوند [ترجمه ترگمان]انتخابات کنگره به وسیله حق رای همگانی بزرگسالان و اجباری با یک سوم از سناتورها به صورت غیر مستقیم انتخاب شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Both houses are elected by universal adult suffrage and for terms of no longer than four years.
[ترجمه گوگل]هر دو مجلس با رای عمومی بزرگسالان و برای مدت حداکثر چهار سال انتخاب می شوند [ترجمه ترگمان]هر دو خانه توسط افراد حق رای بزرگسالان انتخاب می شوند و برای مدت بیش از چهار سال [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Congressional elections are by universal and compulsory adult suffrage.
[ترجمه گوگل]انتخابات کنگره با رای عمومی و اجباری بزرگسالان برگزار می شود [ترجمه ترگمان]انتخابات کنگره همگانی و اجباری برای حق رای بزرگسالان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. However, the government continued to resist demands for universal suffrage, preferring a power-sharing system.
[ترجمه گوگل]با این حال، دولت همچنان به مقاومت در برابر مطالبات برای حق رای همگانی ادامه داد و سیستم تقسیم قدرت را ترجیح داد [ترجمه ترگمان]با این حال، دولت به مقاومت در برابر درخواست ها برای انتخابات عمومی ادامه داد و یک سیستم تقسیم قدرت را ترجیح داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Political authority is exercised by the unicameral 400-member National Assembly, elected every five years by universal adult suffrage.
[ترجمه گوگل]اقتدار سیاسی توسط مجلس ملی 400 عضوی تک مجلسی اعمال می شود که هر پنج سال یکبار با رای عمومی بزرگسالان انتخاب می شود [ترجمه ترگمان]قدرت سیاسی توسط مجلس ملی unicameral ۴۰۰ عضوی اعمال می شود که هر پنج سال یک بار توسط حق رای همگانی بزرگسالان انتخاب می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• right to vote; vote cast in favor of a specific candidate; short prayer or petition (ecclesiastical) suffrage is the right that people have to vote for a government or national leader; a formal word.
پیشنهاد کاربران
The word **suffrage** comes from the Latin word **"suffragium, "** which means "a vote" or "a voting tablet, " derived from the root **"suffragari, "** meaning "to vote" or "to support. " This root can be broken down into two parts: ... [مشاهده متن کامل]
- **Sub**: meaning "under" or "from beneath. " - **Frangere**: meaning "to break" or "to shatter. " Historically, **suffrage** referred to the act of casting a vote or offering support ( especially in a political sense ) , with the idea of "breaking" or "shattering" the silence or passivity of the people by allowing them to participate actively in decision - making processes. Here are a few related words and concepts derived from the root "suffragium": 1. **Suffrage**: The right to vote in political elections. - Example: "Women's suffrage was a significant milestone in the fight for equality. "
2. **Suffragist**: A person advocating for the right to vote, particularly for women in the early 20th century. - Example: "The suffragists fought tirelessly for women's right to vote. " 3. **Suffragette**: A term for a woman seeking the right to vote, often associated with the militant movements of the early 20th century. - Example: "The suffragettes in Britain played a crucial role in securing voting rights for women. " These words all reflect the concept of political participation and the struggle for the right to vote. chatgpt
✍ توضیح: The right to vote in elections 🗳️ ✅ مثال: Women gained suffrage in many countries during the early 20th century.