sufficiently

/səˈfɪʃəntli//səˈfɪʃəntli/

معنی: بس
معانی دیگر: بقدر کفایت

جمله های نمونه

1. Experience more than sufficiently teaches that men govern nothing with more difficulty than their tongues.
[ترجمه گوگل]تجربه بیش از حد کافی می آموزد که مردان هیچ چیز را سخت تر از زبان خود اداره نمی کنند
[ترجمه ترگمان]تجربه بیش از آن به اندازه کافی تجربه دارد که مردان با مشکلات بیشتری از زبانشان دست بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Experience more than sufficiently teaches that men govern nothing with more difficult than their tongues.
[ترجمه گوگل]تجربه بیش از حد کافی می آموزد که مردان هیچ چیز را سخت تر از زبان خود اداره نمی کنند
[ترجمه ترگمان]تجربه بیش از آن است که به اندازه کافی تجربه داشته باشد که مردان با difficult از زبانشان difficult
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They have nukes, and if they're sufficiently pushed, they'll use them.
[ترجمه گوگل]آنها سلاح های هسته ای دارند و اگر به اندازه کافی تحت فشار قرار گیرند، از آنها استفاده خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]ان ها سلاح های هسته ای دارند و اگر به اندازه کافی فشار بیاورند، از آن ها استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm not sufficiently versed in computers to understand what you're saying.
[ترجمه گوگل]من آنقدر در کامپیوتر مسلط نیستم که بفهمم شما چه می گویید
[ترجمه ترگمان]من به قدر کافی توی کامپیوتر تخصص ندارم که بفهمم تو چی میگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The following day she felt sufficiently well to go to work.
[ترجمه گوگل]روز بعد او به اندازه کافی خوب بود که به سر کار برود
[ترجمه ترگمان]روز بعد به اندازه کافی احساس خوبی داشت که به کار پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The case was sufficiently serious to warrant investigation by the police.
[ترجمه گوگل]این پرونده به اندازه کافی جدی بود که نیاز به تحقیقات توسط پلیس داشت
[ترجمه ترگمان]پرونده به حد کافی جدی بود که پلیس تحقیقات رو تایید کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. McGeechan has not recovered sufficiently to play in the semi-final tomorrow.
[ترجمه گوگل]مک گیچان به اندازه کافی برای بازی در نیمه نهایی فردا ریکاوری نکرده است
[ترجمه ترگمان]McGeechan به اندازه کافی بهبود نیافته است تا فردا در نیمه نهایی بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was sufficiently self-aware to recognize the cause of her problems.
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی خودآگاه بود که علت مشکلات خود را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]او به قدر کافی از این موضوع آگاه بود که علت مشکلات او را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has not been sufficiently stretched at school this term.
[ترجمه گوگل]او این ترم به اندازه کافی در مدرسه کشیده نشده است
[ترجمه ترگمان]این اصطلاح در مدرسه به قدر کافی کش نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The service is not sufficiently orientated to the needs of those who use it.
[ترجمه گوگل]این سرویس به اندازه کافی برای نیازهای کسانی که از آن استفاده می کنند جهت گیری نمی کند
[ترجمه ترگمان]این سرویس به اندازه کافی جهت نیازهای کسانی که از آن استفاده می کنند نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My experience is not sufficiently varied.
[ترجمه گوگل]تجربه من به اندازه کافی متنوع نیست
[ترجمه ترگمان]تجربه من به اندازه کافی متنوع نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I don't think he's sufficiently dedicated to stay the course.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم او به اندازه کافی برای ماندن در این دوره وقف باشد
[ترجمه ترگمان]فکر نکنم به اندازه کافی خودشو وقف این کار کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new policy was sufficiently elastic to accommodate both views.
[ترجمه گوگل]سیاست جدید به اندازه کافی انعطاف پذیر بود تا هر دو دیدگاه را در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]سیاست جدید به اندازه کافی انعطاف پذیر بود که هر دو دیدگاه را جا به جا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These explanations are not sufficiently grounded in fact.
[ترجمه گوگل]این توضیحات در واقع به اندازه کافی مستدل نیستند
[ترجمه ترگمان]این توضیحات کافی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Students must reach a sufficiently high standard to pass.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان باید به استانداردهای کافی برای قبولی برسند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان باید به یک استاندارد کافی برای عبور دسترسی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بس (قید)
enough, only, sufficiently

تخصصی

[ریاضیات] به طور کافی، به طور بسنده، به اندازه ی کافی

انگلیسی به انگلیسی

• in a sufficient manner, adequately

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : suffice
اسم ( noun ) : sufficiency
صفت ( adjective ) : sufficient
قید ( adverb ) : sufficiently
تمام و کمال
enough
به مقدار کافی
به میزان لازم
به مقدار لازم
آنقدر که کفایت کننده باشد
مترادف انگلیسیشم ( enough ) هست.
لایک کنید لطفا: )
به قدر کافی
آنگونه که باید و شاید، به قدر کفایت، به طور بسنده

بپرس