sufficiency

/səˈfɪʃənsi//səˈfɪʃənsi/

معنی: قابلیت، شایستگی، کفایت، بسندگی، مقدار کافی
معانی دیگر: بس بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sufficiencies
(1) تعریف: the state or condition of being sufficient.
متضاد: insufficiency
مشابه: competence

(2) تعریف: an adequate number or amount.

- a sufficiency of food for the party
[ترجمه گوگل] غذای کافی برای مهمانی
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی غذا برای حزب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There's a sufficiency of drama in these lives to sustain your interest.
[ترجمه گوگل]در این زندگی ها به اندازه کافی درام وجود دارد تا علاقه شما را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]در این زندگی ها مقدار زیادی از درام وجود دارد که علاقه شما را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our country has sufficiency of natural resources.
[ترجمه گوگل]کشور ما از منابع طبیعی کافی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]کشور ما دارای خودکفایی منابع طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The war has affected the country's economic sufficiency.
[ترجمه گوگل]جنگ بر کفایت اقتصادی کشور تأثیر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این جنگ بر خودکفایی اقتصادی کشور تاثیر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Make sure there a sufficiency of time allowed for the analysis of data.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که زمان کافی برای تجزیه و تحلیل داده ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که زمان زیادی برای تجزیه و تحلیل داده ها وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And any prudent owner would carry a sufficiency of lifebelts and life-jackets for the passengers and crew.
[ترجمه گوگل]و هر صاحب عاقل کافی کمربند نجات و جلیقه نجات را برای مسافران و خدمه حمل می کند
[ترجمه ترگمان]و هر صاحب حزم و احتیاط برای مسافران و جاشو ان کفایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is there a sufficiency of time allowed for the analysis of data?
[ترجمه گوگل]آیا زمان کافی برای تجزیه و تحلیل داده ها وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای تجزیه و تحلیل داده ها زمان زیادی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective: To investigate the sufficiency of comprehensive therapy in the preservation of laryngeal function of carcinoma of pyriform sinus.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی کفایت درمان جامع در حفظ عملکرد حنجره کارسینوم سینوس پیریفورم
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی میزان کافی درمان جامع در نگهداری از عملکرد laryngeal سینوس حفره ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Almost any exhibition of complete self - sufficiency draws a stunned tribute from me.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر نمایشگاهی از خودکفایی کامل، قدردانی شگفت‌آوری از من می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر نمایشگاهی از خودکفایی کامل، احترامی حیرت اور از من به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sufficiency of virtual work principle is directly prove l through physical concepts in this paper so that it is better than through mathematical approach in revealing the physical essence.
[ترجمه گوگل]کفایت اصل کار مجازی مستقیماً از طریق مفاهیم فیزیکی در این مقاله اثبات شده است تا در آشکار ساختن جوهر فیزیکی بهتر از رویکرد ریاضی باشد
[ترجمه ترگمان]کفایت یک اصل کار مجازی به طور مستقیم از طریق مفاهیم فیزیکی در این مقاله به اثبات رسیده است، به طوری که بهتر از طریق رویکرد ریاضی در آشکار کردن ماهیت فیزیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His genial sufficiency was a taunt and a mockery to many.
[ترجمه گوگل]کفایت دلپذیر او برای بسیاری مایه تمسخر و تمسخر بود
[ترجمه ترگمان]این کافی بود که به او طعنه و کنایه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results show that the currentness and sufficiency of the EWOM content, as well as the product involvement, will cause significant influence to EWOM communication behavior.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که فعلی بودن و کافی بودن محتوای EWOM، و همچنین درگیری محصول، تأثیر قابل‌توجهی بر رفتار ارتباطی EWOM خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که the و کفایت محتوای EWOM و نیز مشارکت محصول باعث تاثیر قابل توجهی بر رفتار ارتباطی EWOM می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After publication of the final draft, the sufficiency of the draft may be challenged in court.
[ترجمه گوگل]پس از انتشار پیش نویس نهایی، کفایت پیش نویس ممکن است در دادگاه مورد اعتراض قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]پس از انتشار پیش نویس نهایی، ممکن است که این پیش نویس در دادگاه به چالش کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her father questioned the young suitor's sufficiency.
[ترجمه گوگل]پدرش کفایت خواستگار جوان را زیر سوال برد
[ترجمه ترگمان]پدرش از آن خواستگار جوان سوال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And, from the non-performing loan rate, the capital sufficiency of capital, profit ability, the fluid risk four angles elaborated our country Bank system fragility present situation.
[ترجمه گوگل]و از چهار زاویه نرخ وام غیرجاری، کفایت سرمایه، توانایی سود، ریسک سیال وضعیت فعلی شکنندگی سیستم بانک کشور ما را تشریح کرد
[ترجمه ترگمان]و از میزان وام غیر اجرا، کفایت سرمایه، توانایی سود، ریسک مایع چهار زاویه وضعیت آسیب پذیری سیستم بانک کشورمان را تشریح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابلیت (اسم)
ability, capability, susceptibility, sufficiency

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

کفایت (اسم)
plenty, sufficiency, competence, adequacy, efficiency, autarchy, autarky

بسندگی (اسم)
sufficiency, adequacy

مقدار کافی (اسم)
sufficiency

تخصصی

[حسابداری] کافی بودن
[زمین شناسی] بسندگی
[ریاضیات] کفایت، بسندگی، به اندازه ی کافی
[آمار] بسندگی

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being sufficient; quantity which is sufficient to the needs of, adequate amount
if there is a sufficiency of something, there is enough of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : suffice
اسم ( noun ) : sufficiency
صفت ( adjective ) : sufficient
قید ( adverb ) : sufficiently
قناعت
خشنودی
رضایت
اکتفا
بسندگی
قابلیت، شایستگی، کفایت، مقدار کافی، بسندگی
1. However, it was not possible for the smaller countries of the region to achieve self sufficiency.
با این وجود دستیابی به خودکفایی برای کشورهای کوچکتر منطقه امکان پذیر نبود.
2. This raises the question of how primates are able to locate a sufficiency of ripe fruits each day.
...
[مشاهده متن کامل]

این سوال را مطرح می کند که چگونه پستانداران قادر به یافتن کافی میوه های رسیده در هر روز هستند.
3. In contrast, economic sufficiency emerged as a significant theme when the adolescents were asked to describe their ideal lives.
در مقابل ، هنگامی که از نوجوانان خواسته شد زندگی ایده آل خود را توصیف کنند ، کفایت اقتصادی به عنوان یک موضوع مهم مطرح گردید.
4. I literally have scraped the bottom of the barrel in my life but you learn a self sufficiency.
من در زندگی ام به معنای واقعی کلمه پایین بشکه را خراشیده ام اما شما خودکفایی را یاد می گیرید.
5. We need to diversify our agriculture towards self sufficiency subsistency.
ما باید کشاورزی خود را به سمت معیشت خودکفایی متنوع کنیم.
6. It is a great thing to be able to trust God before the sons of men, to confess His sufficiency for our every exigence.
این چیز بزرگی است که بتوانیم قبل از فرزندان انسان به خدا اعتماد کنیم ، و به شایستگی او برای هر ضرورتی اعتراف کنیم.
Sufficiency= کفایت، کافی، شایستگی، بسندگی
Self - Sufficiency= خودکفایی

مالیت داشتن

بپرس