🔸 معادل فارسی:
• دچار غم و اندوه شدن
• افسرده بودن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** تجربه ی احساس غم، اندوه یا افسردگی موقت.
- مثال: *She suffers from the blues every winter. *
... [مشاهده متن کامل]
او هر زمستان **دچار دل گرفتگی** می شود.
2. ** ( ادبی – استعاری ) :** نماد غم و افسردگی درونی، گاهی مرتبط با تنهایی یا فقدان.
- مثال: *He suffers from the blues after the breakup. *
او پس از جدایی **دچار افسردگی** شد.
3. ** ( فرهنگی – موسیقی ) :** واژه ی blues ریشه در موسیقی بلوز دارد که از فرهنگ آفریقایی - آمریکایی آمده و نماد غم و رنج است. بنابراین suffer from blues می تواند اشاره ای شاعرانه به همان فضای موسیقایی داشته باشد.
- - -
🔸 مترادف ها:
feel down – be depressed – have the blues – melancholy – sadness
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
• در انگلیسی آمریکایی، have the blues رایج تر از suffer from blues است.
• موسیقی بلوز خود به عنوان نماد بیان غم و رنج شناخته می شود.
- - -
🔸 مثال ها:
• *He suffers from the blues when he’s alone. *
او وقتی تنهاست **دچار دل گرفتگی** می شود.
• *Many people suffer from the blues after the holidays. *
خیلی ها بعد از تعطیلات **افسرده می شوند**.
• *She suffers from the blues, but music helps her cope. *
او **دچار غم و اندوه است**، اما موسیقی به او کمک می کند.
• دچار غم و اندوه شدن
• افسرده بودن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** تجربه ی احساس غم، اندوه یا افسردگی موقت.
- مثال: *She suffers from the blues every winter. *
... [مشاهده متن کامل]
او هر زمستان **دچار دل گرفتگی** می شود.
2. ** ( ادبی – استعاری ) :** نماد غم و افسردگی درونی، گاهی مرتبط با تنهایی یا فقدان.
- مثال: *He suffers from the blues after the breakup. *
او پس از جدایی **دچار افسردگی** شد.
3. ** ( فرهنگی – موسیقی ) :** واژه ی blues ریشه در موسیقی بلوز دارد که از فرهنگ آفریقایی - آمریکایی آمده و نماد غم و رنج است. بنابراین suffer from blues می تواند اشاره ای شاعرانه به همان فضای موسیقایی داشته باشد.
- - -
🔸 مترادف ها:
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
• در انگلیسی آمریکایی، have the blues رایج تر از suffer from blues است.
• موسیقی بلوز خود به عنوان نماد بیان غم و رنج شناخته می شود.
- - -
🔸 مثال ها:
او وقتی تنهاست **دچار دل گرفتگی** می شود.
خیلی ها بعد از تعطیلات **افسرده می شوند**.
او **دچار غم و اندوه است**، اما موسیقی به او کمک می کند.