sue

/ˈsuː//sjuː/

معنی: تقاضا کردن، تعقیب کردن، تعقیب قانونی کردن، دعوی کردن
معانی دیگر: (حقوق) اقامه ی دعوی کردن، (از دست کسی) عارض شدن، (به دادگاه) شکایت کردن، به محاکمه کشاندن، به دادگاه مراجعه کردن، در خواست کردن، تمنا کردن، استدعا کردن، خواستار بودن، (قدیمی) خواستگاری کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sues, suing, sued
• : تعریف: to start a legal claim against; prosecute in a civil court.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: suer (n.)
(1) تعریف: to bring suit; start legal proceedings.

(2) تعریف: to make an earnest request; plead.
مشابه: beseech, plead

- The embattled nation sued for peace.
[ترجمه گوگل] ملت درگیر برای صلح شکایت کرد
[ترجمه ترگمان] ملتی که تحت فشار قرار داشت خواستار صلح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sue out
از دادگاه حکم گرفتن

2. to sue for damages
برای خسارت به دادگاه شکایت کردن

3. to sue for divorce
برای طلاق به دادگاه مراجعه کردن

4. to sue for forgiveness
استدعای بخشش کردن

5. to sue for peace
درخواست صلح کردن

6. He threatened to sue the company for negligence.
[ترجمه گوگل]او تهدید کرد که از شرکت به دلیل سهل انگاری شکایت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او تهدید کرد که از شرکت بخاطر سهل انگاری شکایت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sue shares a house with three other students.
[ترجمه گوگل]سو با سه دانشجوی دیگر خانه ای مشترک دارد
[ترجمه ترگمان]سو با سه دانش آموز دیگر در یک خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sue stormed out of the room in a rage.
[ترجمه گوگل]سو با عصبانیت از اتاق بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]سو خشمگین از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sue and Ben have recently become parents.
[ترجمه جمال] sue در این جمله اسم شخص هست و ربطی به معنی این کلمه ندارد
|
[ترجمه شان] نوشته آقای جمال ، کاملا درست است . . در جمله انگلیسی، وا ژه SUE نام یک زن است و ربطی به فعل SUE ندارد.
|
[ترجمه گوگل]سو و بن به تازگی پدر و مادر شده اند
[ترجمه ترگمان]سو و بن اخیرا پدر و مادر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The family has instructed solicitors to sue Thomson for compensation.
[ترجمه گوگل]خانواده به وکلا دستور داده اند که از تامسون برای جبران خسارت شکایت کنند
[ترجمه ترگمان]خانواده به وکلا دستور داده است تا از تامسون برای جبران خسارت شکایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sue has blonde streaks in her hair.
[ترجمه گوگل]سو دارای رگه های بلوند در موهایش است
[ترجمه ترگمان]سو موهای بلوند در موهایش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jill and Sue are at variance over/about their lodger.
[ترجمه گوگل]جیل و سو در مورد اقامتگاه خود اختلاف دارند
[ترجمه ترگمان]جیل و سو درباره lodger حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm replacing Sue on the team.
[ترجمه گوگل]من جانشین سو در تیم هستم
[ترجمه ترگمان]من دارم \"سو\" رو جایگزین تیم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bob and Sue said they wouldn't be able to come.
[ترجمه گوگل]باب و سو گفتند که نمی توانند بیایند
[ترجمه ترگمان]باب و سو گفتند که اونا نمی تونن بیان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Joe is always starting arguments with Sue.
[ترجمه گوگل]جو همیشه با سو شروع به مشاجره می کند
[ترجمه ترگمان]جو همیشه با سو بحث می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sue was seen dating an old flame.
[ترجمه گوگل]سو با یک شعله قدیمی آشنا شد
[ترجمه ترگمان]سو دیده بود که قرار گذاشتن با یه شعله قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I can sue you for slander.
[ترجمه رضا عباس تبار] من می توان به خاطر تهمت از دادگاه تقاضای شکایت کنم
|
[ترجمه شان] من می توانم شما را به خاطر تهمت و افترا، به دادگاه بکشانم.
|
[ترجمه گوگل]من می توانم از شما به خاطر تهمت شکایت کنم
[ترجمه ترگمان]من می تونم به خاطر این تهمت ازت شکایت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The bus was late and Sue began to get anxious.
[ترجمه شان] اتوبوس دیر کرد ه بود ، و ( خانم ) "سو"داشت دچار اضطراب می شد.
|
[ترجمه گوگل]اتوبوس دیر شد و سو شروع به مضطرب شدن کرد
[ترجمه ترگمان]اتوبوس دیر کرده بود و سو نگران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقاضا کردن (فعل)
adjure, request, demand, beseech, bone, put in, solicit, sue, cry off

تعقیب کردن (فعل)
chase, pursue, tail, follow, chevy, sue, chivvy, law, follow up, hound, prosecute

تعقیب قانونی کردن (فعل)
indict, sue, law, litigate, prosecute

دعوی کردن (فعل)
quarrel, pretend, sue

تخصصی

[حقوق] تعقیب کردن، تحت پیگرد قرار دادن

انگلیسی به انگلیسی

• take court action against, institute court proceedings against; earnestly request, plead, petition, entreat; woo, court
if you sue someone, you start a legal case against them to claim money from them because they have harmed you in some way.

پیشنهاد کاربران

In slang, "sue" typically means to take legal action against someone or something, especially to seek compensation or redress for a wrong.
در زبان عامیانه، "sue" معمولاً به معنای اقدام قانونی علیه کسی یا چیزی است، به ویژه برای جبران خسارت یا اصلاح یک اشتباه.
...
[مشاهده متن کامل]

**Example Sentence:**
She decided to sue the company for wrongful termination.
او تصمیم گرفت از شرکت به دلیل اخراج ناعادلانه شکایت کند.
**Synonyms:**
- Prosecute
- Charge
- Summon
- Indict
مترادف ها:
- تعقیب قانونی کردن
- متهم کردن
- احضار کردن
- کیفرخواست دادن
**Usage in a Sentence:**
The customer threatened to sue the restaurant over food poisoning.
مشتری تهدید کرد که به دلیل مسمومیت غذایی از رستوران شکایت کند.
**Related Forms:**
- Lawsuit ( noun ) : A legal case brought to settle a dispute between people or groups.
- Suer ( noun ) : A person who sues.
اشکال مرتبط:
- دادخواست ( اسم ) : یک پرونده قانونی که برای حل اختلاف بین افراد یا گروه ها مطرح می شود.
- شاکی ( اسم ) : فردی که شکایت می کند.

شکایت کردن
I was treated unfairly by my company so I decided to sue them in court.
دادخواست دادن
مثال: The company decided to sue the competitor for patent infringement.
شرکت تصمیم گرفت که در مورد نقض حقوق مالکیت صنعتی از رقیب دادخواست دهد.
دلر بایی کردن، ناز کشیدن
توی آمریکا خیلی ازش استفاده میکنن، موقع دعواکردن یکی از طرفین به اون یکی میگه sue me یعنی ازم شکایت کن،
منظورش اینه که واسه دعواکردن ازت معذرت خواهی نمیکنم هرکاری میخوای بکن
کشاندن کسی به دادگاه معمولا برای ضرر مالی که به شما زده.
مترادف آن prosecute است که معنای کلی تر دارد.
دست تمام کسایی که معانی زبان رو میگه ممنون
گرزیدن
بده داد من زآن لبانت وگرنه
سوی خواجه خواهم شد از تو بگرزش.
خسروانی یا خسروی
گَرزیدن. گَرزش به چم شکایت هوده ای ( حقوقی )
طرح دعوی کردن
اقامه دعوا کردن
به عنوان اسم برای دختران استفاده میشود.
✅ ( حقوق ) اقامه ی دعوی کردن، ( از دست کسی ) عارض شدن، ( به دادگاه ) شکایت کردن
:Meaning
take court action against
1 ) Discussions with lawyers led him to believe that the company would not 💥sue💥 him
...
[مشاهده متن کامل]

. . . صحبت ها موجب شد او باور کنه که شرکت علیه اون اقامه دعوی نخواهد کرد ( ازش به دادگاه شکایت نمیکنه )
2 ) Climate crimes
A US small - town mayor 💥sued💥 the oil industry. Then Exxon went after him
. . .
Serge Dedina: ‘The only conspiracy is a bunch of suits and fossil - fuel companies decided to pollute the earth and make climate change worse, and then lie about it. ’
. . .
The mayor of Imperial Beach, California, says big oil wants him to drop the lawsuit demanding the industry pay for the climate crisis
TheGuardian. com@
3 ) Trump 💥sues💥 NY attorney general, seeking to stop investigation into his company
CNN. com@
4 ) Meghan sued by half - sister over lies in Oprah Winfrey interview
5 ) Trump 💥sues💥 Micheal Cohen for reputational harm

sue for peace
تقاضای صلح کردن
پیگیری قضایی کردن ( فعل لازم )
If the builders don’t fulfil their side of the contract, we’ll sue.
اگر این ساختمان ساز ها راضی نکنند طرف قراردادشان را، ما پی گیری قضایی خواهیم کرد.
تحت پیگرد قضایی قرار دادن ( فعل متعدی )
...
[مشاهده متن کامل]

The company is suing a former employee.
این شرکت تحت پیگرد قضایی قرار میدهد یک کار فرمای سابق را

پیگیری کردن ( از مجاری قانونی )
دنبال کردن ( از مبادی قانونی )
تعقیب کردن ( از مراجع قضایی )
پیگرد قانونی
شکایت کردن از
تقاضای خسارت کردن
خسارت گرفتن
1. شکایت کردن، دعوی کردن
2. sue for peace درخواست کردن برای صلح

شکایت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس