suckle

/ˈsəkl̩//ˈsʌkl̩/

از پستان شیر خوردن یا شیر دادن، پستاندار شیرخوار، کودک شیرخوار، طفل رضیع

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: suckles, suckling, suckled
(1) تعریف: to put to the breast and allow to suck; breastfeed.
مشابه: nurse

(2) تعریف: to provide care and nourishment for; raise.

(3) تعریف: to suck in; be nourished by.

- The baby suckled his mother's milk.
[ترجمه گوگل] بچه شیر مادرش را می خورد
[ترجمه ترگمان] نوزاد شیر مادر را شیر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to take milk from the breast; nurse.
مشابه: nurse

جمله های نمونه

1. It's time to suckle my baby.
[ترجمه گوگل]وقت شیر ​​دادن بچه ام است
[ترجمه ترگمان]وقتشه که بچه ام رو بزرگ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The puppies went back to their mother to suckle.
[ترجمه هادی] توله سک ها پیش مادرشان برگشتند تا شیر بخورند
|
[ترجمه گوگل]توله ها برای شیر خوردن نزد مادرشان رفتند
[ترجمه ترگمان]توله سگ به نزد مادرشان بازگشت تا خود را بزرگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The young of some mammals continue to suckle for years.
[ترجمه گوگل]بچه های برخی از پستانداران سال ها به شیر خوردن ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]جوانان برخی از پستانداران به for خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All she is fit for is to suckle a baby, that ancestor woman, that white ghost.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که او شایسته آن است شیر ​​دادن یک نوزاد، آن زن اجدادی، آن روح سفید است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که او برای کودک عرضه می کند این است که یک بچه را بزرگ کند، آن جد زن، آن روح سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pups suckle for three to four weeks before gradually learning to go their own way.
[ترجمه گوگل]توله ها به مدت سه تا چهار هفته شیر می دهند قبل از اینکه به تدریج یاد بگیرند که راه خود را طی کنند
[ترجمه ترگمان]pups به مدت سه تا چهار هفته قبل از اینکه به تدریج راه خود را ترک کنند، به آن ها شیر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Not only does the white flocculus in honey suckle drinks level down their own qualities but bring about the pecuniary losses for enterprises.
[ترجمه گوگل]لخته های سفید موجود در نوشیدنی های عسلی نه تنها کیفیت خود را کاهش می دهد، بلکه زیان های مالی را برای شرکت ها به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]نه تنها the سفید پوست شیر، کیفیت خود را کاهش می دهند بلکه زیان مالی برای شرکت ها را به همراه می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Let them suckle -- and do enjoy it, ladies.
[ترجمه گوگل]بگذارید شیر بخورند - و از آن لذت ببرید، خانم ها
[ترجمه ترگمان]آن ها را شیر می دهند و از آن لذت ببرید، خانم ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To feed at the breast; suckle .
[ترجمه گوگل]برای تغذیه از سینه؛ شیر دادن
[ترجمه ترگمان]شیر دادن به پستان، شیر دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since the platypus lacks nipples, the pups suckle milk from the mother's abdominal skin.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پلاتیپوس فاقد نوک سینه است، نوزادان شیر را از پوست شکم مادر می مکند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که the فاقد نوک پستان است، the از پوست شکم مادر شیر می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The teacher allegedly admitted forcing the children to suckle her breasts but could not give reasons why she had done so.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که معلم اعتراف کرده است که بچه ها را مجبور کرده است که سینه های او را شیر دهند، اما نمی تواند دلیلی برای این کار بیاورد
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که معلم به زور بچه ها را مجبور کرده است که به سینه های او شیر دهند، اما نتوانستند دلیل این کار را ذکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mother rabbit told him that he was old enough to eat other food, but not keep pestering her to suckle.
[ترجمه گوگل]خرگوش مادر به او گفت که به اندازه کافی بزرگ شده است که می تواند غذای دیگری بخورد، اما او را برای شیر خوردن اذیت نمی کند
[ترجمه ترگمان]مادر خرگوش به او گفت که به اندازه کافی بزرگ است که غذای دیگری بخورد، اما مدام او را اذیت نمی کند که خودش را بزرگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Twelfth-century romances make it plain that for a noblewoman to suckle her own child implied a quite exceptional degree of love.
[ترجمه گوگل]عاشقانه های قرن دوازدهمی این را روشن می کند که برای یک زن نجیب شیر دادن فرزند خود مستلزم درجه ای کاملا استثنایی از عشق است
[ترجمه ترگمان]رمان های قرن دوازدهم این مساله را آشکار می سازند که برای a به کودک خود، به طور ضمنی یک درجه بسیار استثنایی از عشق را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During most of the sixteenth century, condemnation of women who employed a wet-nurse to suckle their babies was minimal.
[ترجمه گوگل]در بیشتر قرن شانزدهم، محکومیت زنانی که از پرستار خیس برای شیر دادن نوزادان خود استفاده می کردند بسیار کم بود
[ترجمه ترگمان]در بیشتر قرن شانزدهم، محکوم کردن زنانی که یک پرستار برای شیر دادن به نوزادان خود استخدام کرده بودند، بسیار کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And you may like to know that we have not neglected the infant's biological need to suckle.
[ترجمه گوگل]و شاید دوست داشته باشید بدانید که ما از نیاز بیولوژیکی شیرخوار به شیر خوردن غافل نشده ایم
[ترجمه ترگمان]و ممکن است دوست داشته باشید که بدانید که ما از نیاز بیولوژیکی نوزاد چشم پوشی نکرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• nourish with milk from the breast or udder, nurse; drink milk from the breast or udder, breastfeed
when a mother suckles her baby or when a baby suckles, the mother feeds it by letting it suck milk from her breasts.

پیشنهاد کاربران

The word "suckle" can be thought of as coming from "suck" the frequentative or diminutive suffix * - le*,
which implies a repeated or small - scale action.
1. شیر دادن ( به ) 2. شیرخوردن
مترادف: BREASTFEED
مثال:
You don't suckle the child frequently enough.
شما خیلی اوقات به بچه شیر کافی نمی دهید.
feed ( a baby or young animal ) from the breast or teat
شیر دادن از راه پستان ( انسان یا حیوان )
sucklesuckle