sucking


معنی: خورد، مکنده
معانی دیگر: شیرخوار، شیرخور، تازه کار

جمله های نمونه

1. gradually the child fell out of the habit of sucking his thomb
کودک به تدریج عادت مکیدن انگشت خود را فراموش کرد.

2. The baby is sucking its finger.
[ترجمه مترجم] کودک در حال مکیدن انگشتان خود است.
|
[ترجمه گوگل]نوزاد انگشتش را می مکد
[ترجمه ترگمان]بچه انگشتش را می مکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was sitting on the grass sucking lemonade through a straw.
[ترجمه گوگل]او روی علف ها نشسته بود و لیموناد را از میان نی می مکید
[ترجمه ترگمان]روی علف ها نشسته بود و لیموناد می نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She kept sucking up to the teachers, especially Mrs Clements.
[ترجمه گوگل]او مدام به مکیدن معلم ها، به خصوص خانم کلمنتز ادامه می داد
[ترجمه ترگمان]به خصوص خانم Clements را نزد اساتید نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The baby was sucking away at the empty feeding - bottle.
[ترجمه گوگل]بچه در حال مکیدن شیر خالی بود
[ترجمه ترگمان]بچه در بطری شیر آب دهانش را می مکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was noisily sucking up milk through a straw.
[ترجمه گوگل]او با سروصدا در حال مکیدن شیر از طریق نی بود
[ترجمه ترگمان]با سرو صدا شیر را از میان کاه ها بیرون می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old man is sucking at a cigar.
[ترجمه گوگل]پیرمرد در حال مکیدن سیگار است
[ترجمه ترگمان]پیرمرد سیگاری را می مکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I tried sucking a mint to stop myself coughing.
[ترجمه گوگل]سعی کردم نعناع بمکم تا سرفه نکنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از سرفه کردن جلوگیری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What's he sucking around the hotel for?
[ترجمه گوگل]او در اطراف هتل برای چه چیزی می مکد؟
[ترجمه ترگمان]برای چی اون اطراف هتل رو می مکید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We sat in the back row, sucking mints.
[ترجمه علی] در پشت آلت تناسلی او را میمکیدم
|
[ترجمه گوگل]در ردیف عقب نشستیم و نعنا را می مکیدیم
[ترجمه ترگمان]در ردیف عقب نشسته بودیم و آب نبات نعنایی می خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We could hear funny little sucking noises.
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم صداهای خنده دار مکیدن را بشنویم
[ترجمه ترگمان] می تونیم صداهای مسخره کوچولو رو بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He got ahead by sucking off.
[ترجمه گوگل]با مکیدن جلو افتاد
[ترجمه ترگمان]اون با مکیدن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is always sucking up to her teacher.
[ترجمه آرین] اون دختر به معلم ساک میزد.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه در حال مکیدن معلمش است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه به معلمش جذب می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The baby was sucking milk from its mother.
[ترجمه گوگل]بچه در حال مکیدن شیر از مادرش بود
[ترجمه ترگمان]بچه شیر را از مادرش می مکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old man was sucking at his pipe.
[ترجمه گوگل]پیرمرد داشت پیپش را می مکید
[ترجمه ترگمان]پیرمرد پیپ را می مکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خورد (اسم)
absorption, sucking, feed, food, intake, resorption

مکنده (صفت)
sucking

پیشنهاد کاربران

ریدن
You sucked
ریدی
جذب
sucking rate : میزان جذب
لیسیدن ، میک زدن، عقب و جلو بردن دهان را اصطلاحا ساک میگویند.
مکیدن
افتضاح ، بسیار بد _____ ( آمریکایی غیر رسمی )

مکش، مک زنی، میک

بپرس