suck wind

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
نفس نفس زدن / کم آوردن / ضعیف ظاهر شدن / شکست خوردن
در زبان محاوره ای:
له شدن، کم آوردن، جون کندن، ضایع شدن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( ورزشی – فیزیکی ) :**
وقتی ورزشکار به شدت خسته شده و فقط داره نفس نفس می زنه—یعنی دیگه رمقی براش نمونده
مثال: By the third lap, he was sucking wind hard.
تا دور سوم، حسابی داشت نفس نفس می زد.
2. ** ( محاوره ای – تحقیرآمیز ) :**
برای توصیف کسی که شکست خورده، ضعیف ظاهر شده، یا از پس کاری برنیومده
مثال: Our team sucked wind in the second half.
تیممون نیمه ی دوم ضایع شد.
3. ** ( استعاری – طنزآمیز ) :**
گاهی برای توصیف تلاش بی نتیجه یا عملکرد افتضاح استفاده می شه
مثال: That presentation sucked wind.
اون ارائه افتضاح بود.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
run out of steam – fall flat – choke – flop – gas out – burn out