succulent

/ˈsəkjələnt//ˈsʌkjʊlənt/

معنی: ابدار، شاداب، پرطراوت
معانی دیگر: آبدار، پرآب، (گیاه شناسی) شیره دار، گیاه شیره دار، سرزنده، گرم و گیرا، شاد و خرم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: full of juice or sap; juicy.
متضاد: dry

- The mangoes were deliciously sweet and succulent.
[ترجمه Helia] انبه های خوشمزه ، شیرین و آبدار بودند.
|
[ترجمه Hyacinthine ....] انبه ها خوشمزه، شیرین و آبدار بودند.
|
[ترجمه گوگل] انبه ها بسیار شیرین و آبدار بودند
[ترجمه ترگمان] انبه های هم شیرین و شیرین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having fleshy leaves or stems that retain moisture, as cactus.

- Cacti are succulent plants.
[ترجمه Hyacinthine ....] کاکتوس گیاهانی آبدار هستند.
|
[ترجمه گوگل] کاکتوس ها گیاهان آبدار هستند
[ترجمه ترگمان] گیاهان کاکتوس گیاهان آبدار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: succulently (adv.), succulence (n.)
• : تعریف: a plant with fleshy leaves or stems that retain moisture, such as cactus.

- These plants are succulents, so take care not to overwater them.
[ترجمه گوگل] این گیاهان ساکولنت هستند، بنابراین مراقب باشید که بیش از حد آنها را آبیاری نکنید
[ترجمه ترگمان] این گیاهان succulents هستند، بنابراین مراقب باشید که از روی آبی استفاده نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. succulent peaches
هلوهای آبدار

2. the succulent leaves of a cactus
برگ های شیره دار کاکتوس

3. a cactus is a succulent
کاکتوس گیاه شیره دار است.

4. Cook pieces of succulent chicken with ample garlic and a little sherry.
[ترجمه گوگل]تکه های مرغ ساکولنت را با سیر فراوان و کمی شری بپزید
[ترجمه ترگمان]تکه های آبدار یک مرغ آبدار با سیر فراوان و کمی لیموناد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These are wonderfully succulent peaches.
[ترجمه گوگل]اینها هلوهای آبدار فوق العاده ای هستند
[ترجمه ترگمان]این ها هلو پوست کنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It can be anything from a rich and succulent casserole to a stir fry recipe with a subtle hint of the Orient.
[ترجمه گوگل]این می تواند هر چیزی باشد، از یک کاسرول غنی و آبدار گرفته تا دستور پخت سرخ شده با اشاره ای ظریف از مشرق زمین
[ترجمه ترگمان]این می تواند چیزی از آب غنی و آبدار باشد که دستور پخت را با یک اشاره ظریف از شرق فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two rows of pegs decorated her succulent crack, making it appear she had a wooden hedgehog between her legs.
[ترجمه گوگل]دو ردیف گیره شکاف آبدار او را تزئین کرده بودند و به نظر می رسید که او یک جوجه تیغی چوبی بین پاهایش دارد
[ترجمه ترگمان]دو ردیف دیوار آن را با succulent و succulent تزیین کرده بود و ظاهرا جوجه تیغی را در میان پاهایش قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For that we can thank a succulent script, meaty characterisations and four central performances that will leave you begging for more.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل می‌توانیم از یک فیلمنامه شاداب، شخصیت‌پردازی‌های گوشتی و چهار اجرای مرکزی تشکر کنیم که شما را برای بیشتر التماس می‌کند
[ترجمه ترگمان]برای اینکه ما می توانیم از یک فیلمنامه succulent، characterisations گوشتی و چهار عملکرد اصلی که شما را برای بیشتر گدایی می کنند، تشکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is famous for its succulent melons suffused with fragrance and sweetness.
[ترجمه گوگل]این خربزه به خاطر خربزه های آبدارش که مملو از عطر و شیرینی است معروف است
[ترجمه ترگمان]این گیاه به خاطر melons succulent که با عطر و شیرینی پر شده معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The lettuce, succulent and green.
[ترجمه گوگل]کاهو، آبدار و سبز
[ترجمه ترگمان]کاهو و سبزی و سبزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bake for half an hour - the top should be crisp, and the underneath moist and succulent.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت بپزید - رویه باید ترد و زیر آن مرطوب و آبدار باشد
[ترجمه ترگمان]برای نیم ساعت در فر قرار دهید - بالا باید ترد باشد و در زیر آبدار و آبدار قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They thought she had got fat, a good advert, on the succulent nosh.
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کردند که او چاق شده است، یک تبلیغ خوب، در نوش آبدار
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که او چاق است، یک تبلیغ خوب، برای خوردن شیرینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The snake makes it wriggle so that the apparently disembodied filament appears to be some kind of succulent worm.
[ترجمه گوگل]مار باعث می‌شود بچرخد به طوری که رشته ظاهراً بی‌جسم نوعی کرم آبدار به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]مار به این شکل پیچ وتاب می خورد و به نظر می رسد که رشته بدون شی نوعی کرم آبدار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Forest Goblins even eat certain species of spiders which they regard as especially succulent and superior to any other kind of flesh.
[ترجمه گوگل]گابلین‌های جنگلی حتی گونه‌های خاصی از عنکبوت‌ها را می‌خورند که آنها را به‌ویژه آبدار و برتر از هر نوع گوشت دیگری می‌دانند
[ترجمه ترگمان]اجنه در جنگل حتی برخی از عنکبوت ها را که به خصوص succulent و برتر از هر نوع دیگر گوشت هستند می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابدار (صفت)
rude, lush, aqueous, juicy, succulent, hydrous, watery, humid

شاداب (صفت)
floriferous, lush, juicy, succulent

پرطراوت (صفت)
succulent

انگلیسی به انگلیسی

• juicy, full of sap; having fleshy leaves that store water; luscious, delectable
plant having fleshy leaves that store water
succulent food is juicy and delicious.

پیشنهاد کاربران

واسه غذا هم به کار می ره.
Succulent dishes.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : succulence
✅️ صفت ( adjective ) : succulent
✅️ قید ( adverb ) : _
گوشتی
آب دار
شیره دار
succulent ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: میوۀ گوشتی
تعریف: میوه ای که حداقل بخشی از میان بَر آن آب دار است
adjective
[more succulent; most succulent]
1 : full of juice
◀️a succulent steak
◀️succulent [=juicy] oranges
2 of plants : having thick, heavy leaves or stems that store water
◀️Cacti are succulent plants.
...
[مشاهده متن کامل]

Stunning and succulent beautiful lips
آبدار، سرحال، سرزنده

گیاه گوشتی

بپرس