succour

/ˈsəkər//ˈsʌkə/

معنی: موجب کمک، کمک برای رهایی از پریشانی، یاری کردن
معانی دیگر: succor یاری، کمک

بررسی کلمه

اسم و ( noun, transitive verb )
• : تعریف: (chiefly British) variant of succor.

جمله های نمونه

1. Her organization gave succour and strength to those who had been emotionally damaged.
[ترجمه گوگل]سازمان او به کسانی که از نظر عاطفی آسیب دیده بودند کمک و نیرو می بخشید
[ترجمه ترگمان]سازمان او به کسانی که از نظر عاطفی آسیب دیده بودند کمک و قدرت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They give succour to the victims of war.
[ترجمه گوگل]آنها به قربانیان جنگ کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به قربانیان جنگ کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Helicopters fly in appalling weather to succour shipwrecked mariners.
[ترجمه گوگل]هلیکوپترها در آب و هوای وحشتناک برای کمک به دریانوردان غرق شده پرواز می کنند
[ترجمه ترگمان]Helicopters در هوای مخوف به کمک شکار دریانوردان shipwrecked پرواز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The speediest succour might avail to the preservation of his life.
[ترجمه گوگل]سریعترین کمک ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه ترگمان]سریع ترین راه ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And to my succour flying, Come, Lord, and set me free!
[ترجمه گوگل]و به کمک من در حال پرواز، بیا، پروردگارا، و مرا آزاد کن!
[ترجمه ترگمان]و به کمک شما که به کمک من آمده اید، بیایید و مرا آزاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There would be no succour for Benedict if - if!
[ترجمه گوگل]هیچ کمکی برای بندیکت وجود نخواهد داشت اگر - اگر!
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را می کردم ممکن نبود که Benedict را از دست بدهم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My tender talent needed the succour of northern light.
[ترجمه گوگل]استعداد حساس من به کمک نور شمالی نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]استعداد tender به کمک نور شمال نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Succour of the weak, fulfil my one desire!
[ترجمه گوگل]یاری ضعیفان، یک آرزوی مرا برآورده کن!
[ترجمه ترگمان]فقط آرزوی من این است که این آرزو را برآورده سازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The damaged investors do not get law succour.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران آسیب دیده از حمایت قانونی برخوردار نیستند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران آسیب دیده به کمک قانون کمک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hatred with friend is succour to foe.
[ترجمه گوگل]نفرت با دوست کمک به دشمن است
[ترجمه ترگمان]تنفر از دوست به کمک دشمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chapter V Succour Measures and Legal Liability.
[ترجمه گوگل]فصل پنجم اقدامات حمایتی و مسئولیت قانونی
[ترجمه ترگمان]فصل پنجم اقدامات قانونی و مسیولیت قانونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gates turned for succour to his frist love overseeling software development.
[ترجمه گوگل]گیتس برای کمک به عشق اولش که بر توسعه نرم افزار نظارت داشت، روی آورد
[ترجمه ترگمان]گیتس به دنبال کمک به توسعه نرم افزار overseeling love شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Franklin Roosevelt's New Deal promised security and succour to those in need.
[ترجمه گوگل]نیو دیل فرانکلین روزولت وعده امنیت و کمک به نیازمندان را داد
[ترجمه ترگمان]طرح جدید فرانکلین روزولت به تامین امنیت و کمک به افراد نیازمند کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Other reforms give some succour to those seeking to reduce animal suffering.
[ترجمه گوگل]اصلاحات دیگر به کسانی که به دنبال کاهش رنج حیوانات هستند کمک می کند
[ترجمه ترگمان]برخی اصلاحات به کسانی کمک می کنند که به دنبال کاهش درد و رنج حیوانات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sanctions breed fear and resignation in precisely the quarters they are meant to succour.
[ترجمه گوگل]تحریم ها دقیقاً در قسمت هایی که قرار است کمک کنند، ترس و استعفا ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]تحریم ها به طور دقیق ترس و استعفای خود را به همراه دارند که هدف از آن ها کمک به حمایت از آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موجب کمک (اسم)
succor, succour

کمک برای رهایی از پریشانی (اسم)
succor, succour

یاری کردن (فعل)
assist, aid, help, succor, bestead, succour

انگلیسی به انگلیسی

• aid, help, assistance
aid, help, assist
succour is help that is given to someone who is suffering or in difficulties; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Succour is a noun that refers to help or assistance provided to someone who is suffering or in need, especially during difficult times. It can also be used as a verb meaning to give aid or support.
✍️کمک یک اسم است که به معنای یاری یا کمکی است که به کسی که در حال رنج یا نیاز است، به ویژه در زمان های دشوار ارائه می شود. ✍️✍️همچنین می تواند به عنوان یک فعل به معنای دادن یاری یا حمایت استفاده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

👇مترادف؛
Aid
Assistance
Support
Relief
👇مثال؛
1. "The charity organization provides succour to the homeless during winter. "
2. "In times of disaster, it is our duty to succour those in need. "

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To give aid or assistance; to help someone in difficulty 🤝
🔍 مترادف: Aid
✅ مثال: The Red Cross provided succor to the victims of the natural disaster.
امداد رسانی
giver
receiver

بپرس